گفت و گو با آرمین قطبی؛ کارگردان و بازیگر تئاتر

دور هنر را حصار نکشیم

مرجان افشاری راد – چندی پیش آرمین قطبی؛ بازیگر و کارگردان کرمانی برای شرکت در دوازدهمین دوره‌ی جشنواره بین‌المللی تئاتر “تالیزمان” راهی لهستان شد. او که برای نمایش “ویتسک” به این کشور رفته‌بود چند روز پس از حضورش در جشنواره تالیزمان خبر دریافت لوح تقدیر و تندیس دوازدهمین دوره‌ی جشنواره بین‌المللی تئاتر “تالیزمان” لهستان در بخش برگزیده‌ی بازیگری مرد را در صفحه‌ی اینستاگرامش منتشر کرد. به گفته‌ی او هیات داوران جشنواره متشکل از افرادی همچون آنا همپل، یانوش اسکوباژوفسکی، لودمیا مالکا، اوا پولاک، آرتور گرودژینسکی و دکتر اما توماژوسکی پس از چهار روز تماشای آثار شرکت کننده، از بین جوایز گرایش‌هایی مثل کارگردانی، نویسندگی، طراحی صحنه، حرکات موزون، طراحی گریم و لباس و بازیگری، جایزه بازیگری مرد را به آرمین قطبی دادند.

آرمین قطبی متولد ۱۳۶۲ کرمان است. او کاردانی گرافیک و کارشناسی مدیریت امور فرهنگی دارد. از سال ۱۳۷۹ وارد تئاتر کرمان شد و از آن زمان تا کنون در نمایش‌هایی چون”پل” به کارگردانی امین شجاعی، “آخرین رز نیلی” به کارگردانی محسن ایرانمنش و “وسوسه ای برای نیلوفران آبی” به کارگردانی بابک دقیقی بازی کرده‌است. او موفق به دریافت جایزه بازیگری در دوره‌های ۱۶ و ۱۷ جشنواره تئاتر استان و تندیس اردیبهشت تئاتر کرمان برای یک دهه فعالیت مستمر در اردیبهشت ۱۳۸۹ شده‌است.

آرمین قطبی همچنین در سال ۹۱ نمایش “روز بعد از امروز” و سال ۹۳ ویتسک را کارگردانی کرد. “ویتسک” تا کنون در کشورهای آلمان، ترکیه و اسپانیا نیز به روی صحنه رفته است.

گروه فرهنگ و هنر استقامت که درست روز قبل از عزیمت گروه تئاتری بوتیا آل به کشور لهستان با آرمین قطبی گپ مختصری زده‌بود، بعد از بازگشت این کارگردان و بازیگر جوان کرمانی از این سفر نیز گفت و گوی مفصلی با او انجام داد.

قطبی صحبت‌هایش را با معرفی شهر بیولسکو که جشنواره تئاتر تالیزمان در آن برگزار می‌شود، آغاز کرد: « شهر بیولسکو که از شهرهای بسیار تاریخی جنوب لهستان است، به وین کوچک معروف است. در واقع بدلیل اینکه در دورانی از تاریخ اروپا لهستان به دست سه کشور آلمان، روسیه و اتریش اداره می شده اتریشی ها مسئولیت اداره بخشهایی از جنوب لهستان و بخصوص شهر بیولسکو را بر عهده داشتند که به همین دلیل بافت قدیم شهر به شدت از معماری ویژه اتریشی برخوردار است. همچنین در مسیر شهرهای مهمی مثل کراکو، اپول و ورتسلاو واقع شدن این شهر نیز عامل بسیار موثری در به وجود آمدن بستر مناسب فرهنگی- هنری در این شهر محسوب میشود. البته سابقه این شهر با توجه به بقایای به جا مانده از آثار باستانی اش به دوران قرون وسطی نیز می رسد. جشنواره بین المللی تئاتر تالیزمان لهستان از سال ۲۰۰۴ در مرکز خانه فرهنگ و هنر بیولسکو که سه سال قبل از این یعنی در سال ۲۰۰۱ توسط خانم کریستینا مالکا مدیر این مرکز فرهنگی و همچنین دبیر جشنواره تالیزمان افتتاح شده، از بعد انسانی همواره تاکید ویژه ای بر روی آشنایی با آثار فرهنگی و هنری ملیت های مختلف داشته و از بعد هنری نگاه بخصوصی به آثاری که نوآوری در اجرا را در دستور کار قرار داده اند داشته است. این جشنواره در دو بخش کودک و نوجوان و بزرگسال برگزار شد که در بخش بزرگسال کشورهای ایتالیا، اکراین،کلمبیا، لهستان و ایران به رقابت پرداختند. گفتنی است از نظر حمایتی جشنواره تالیزمان از ۲۰ درصد حمایت دولتی و هشتاد درصد حمایت خصوصی شهروندان شهر بیولسکو برخوردار است.»

ادامه گفت و گو را در زیر بخوانید:

 

 اول از همه دوست دارم بدانم آثار شرکت کننده در تالیزمان، چگونه به این جشنواره راه یافتهبودند؟

در مورد “ویتسک” باید بگویم که سال گذشته در جشنواره تئاتر صحنه رنگی در آلمان خانم مالکا دبیر جشنواره تالیزمان که با گروه تئاتر خودشان در این جشنواره حاضر بودند، پس از تماشای اجرای ویتسک، برای حضور آن در جشنواره تالیزمان اظهار علاقه کردند. در واقع انتخاب ویتسک برای شرکت در جشنواره تالیزمان با گزینش مستقیم دبیر جشنواره صورت پذیرفت.

به یاد دارم گروه کلمبیایی که به جشنواره تالیزمان آمده‌بود هم درست مثل ما سال گذشته در جشنواره صحنه رنگی آلمان حضور داشت و این گروه هم مثل ما به خواست دبیر جشنواره دعوت به این دوره از جشنواره شد. اما گروه اوکراینی طبق گفته‌ی کارگردان گروه، د جست و جوی رویدادی بین المللی در کشور لهستان، با این جشنواره آشنا شده و پس از مطالعه فراخوان و پر کردن فرم درخواست شرکت در جشنواره و ارسال فیلم اجرا به دبیرخانه جشنواره تالیزمان، پس از حدود سه ماه مطلعی جواز حضور در این جشنواره را دریافت نموده‌است.

 جشنواره تالیزمان چه ویژگی خاصی داشت؟

نکته‌ای که می‌توان به آن اشاره کرد حضور افراد سرشناس در این جشنواره در قامت هیات داوران و هنرمندانی بود که جهت برگزاری ورکشاپ حضور داشتند. مثلا خانم لویزا فرانکن هوز که برای برگزاری کارگاه حرکات موزون در جشنواره حضور داشت از بزرگان دنیای هنرهای نمایشی است. ایشان دوست و همکار خانم پینا بوش رقصنده و طراح رقص معروف آلمانی و همچنین شاگرد مارتا گراهام و مرس کانینگهام بودند. یا به عنوان مثال خانم کریستینا مالکا دبیر جشنواره تالیزمان در جوانی از شاگردان تادئوش کانتور کارگردان لهستانی و پیشرو دنیای تئاتر بودند.

 می دانم که کارگردان و تنها بازیگر ویتسک خود شما هستید اما به هر حال این کار محصول همکاری چند نفر هنرمند است؛ چرا در جشنواره تالیزمان به تنهایی حضور یافتید؟ آیا این مساله، مشکلی ایجاد نکرد؟

طراحی نمایش ویتسک از آغاز اینطور بود که یک نفر بازیگر در نقش ویتسک – که خودم ایفای این نقش را به عهد دارم – می‌بایست با سه نقش دیگر که همگی صداهایی هستند که از پیش ضبط شده و به صورت مرده از بلندگو پخش می‌شوند بازی می‌کرد. چرا که همان طور که در اجرا هم دیدید ویتسک با پیکر انسانی خود با اشیائی بر روی صحنه بازی می‌کرد که در واقع سمبلی از آن نقش‌ها بودند. مثلا کیسه بوکس معادل نقش ماری نامزد ویتسک بود. پس قاعدتا باید صدای ماری هم صدایی مرده و ماشینی می‌بود. این یکی از مهمترین ایده‌های اجرایی من در اجرای ویتسک است که متاسفانه به دلیل نداشتن هزینه‌ی کافی برایتولید نمایش، از رفتن به استودیو و ضبط صداها باز ماندیم و همچنین به دلیل اینکه همکاران صداپیشه‌ام اشتیاق اجرای زنده داشتند من از ایده‌ی خودم در اجرای ایده‌آل نمایش ویتسک صرف نظر کردم و با صدا پیشه‌ها و به صورت زنده به اجرای کرمان پرداختیم. پس از پایان اجرا عموم در کرمان و تسویه حساب مالی با همکاران گرامی و تهیه‌ی هزینه‌ی استودیو به صورت شخصی، بنده به جای نقش پدر روحانی و سرهنگ به صداپیشگی پرداختم و خانم کوهستانی زحمت اجرای نقش ماری را در یک برداشت در استودیو ضبط متحمل شدند. طبق قراری که از روز اول با همکاران محترم داشتم من هیچ گونه تعهدی در خصوص حضور در جشنواره‌های خارجی به این عزیزان نداده بودم اما تلاش کردم لااقل برای یک بار با سامان دهی حضور در جشنواره تئاتر ترکیه به دلیل کمتر بودن هزینه‌ها دوستان عزیزم را از تجربه‌ی حضور در جشنواره‌ای خارجی برخوردار کنم. تاکید می‌کنم فقط تجربه حضور نه اجرا چرا که خانم کوهستانی در جشنواره ترکیه به اجرا نپرداختند و آقایان نوروزی و رمضانی نژاد علی رغم پیگیری‌های بنده به دلیل مشکلات شخصی و گرفتاری‌ها از حضور در این جشنواره خودداری کردند.

 زبان اجرایی ویتسک فارسی است؛ این مساله مشکلی را در اجرای تالیزمان به وجود نیاورد؟

خیر. خوشبختانه نکته‌ای که در تمامی این جشنواره‌ها از مخاطبان ویتسک دریافتم این است که علی رغم با کلام بودن اجرا، بازی بازیگر با اشیا به اندازه‌ای گویا است که مخاطبان بطور کلی متوجه محتوای نمایش بشوند. اما به غیر از این مساله، در دو اجرای گذشته یعنی اسپانیا و لهستان از زیرنویس انگلیسی که توسط دستگاه ویدیوپروژکتور بر روی پرده پخش می‌شود نیز سود بردیم.

 بازتاب ویتسک را در تالیزمان چگونه دیدید؟

هم اجرای ویتسک و هم حضور گروه دو نفره اجرایی این نمایش در مباحث پیرامونی جشنواره مثل جلسات نقد و بررسی آثار و برنامه‌های دیگر، به قدری مثبت بود که برگزار کنندگان لهستانی جشنواره، پس از اتمام اجرای ما به رسم خودشان و برای قدردانی از ما کیکی پخته بودند که روی آن پرچم زیبای کشورمان نقش بسته بود و هنگام صرف شام در حضور دیگر شرکت کنندگان جشنواره آن را به ما اهدا کردند. همچنین نظرات تنی چند از اعضای هیات داوران پس از اختتامیه و نظرات افراد شرکت کننده در جلسه نقد و بررسی گویای مورد توجه قرار گرفتن اجرای ویتسک در این جشنواره است.

به عنوان مثال یکی از نکاتی که نه تنها در جشنواره تالیزمان بلکه در آلمان و اسپانیا نیز به آن اشاره شد بحث نو بودن ایده‌ی تبدیل آدم‌های این نمایشنامه – البته به جز خود ویتسک- به اشیا است. بازیگری من در این نمایش مورد دیگری است که با حجم مثبتی از نقدها و نظرها رو به رو است. که اغلب برای حس مناسب، بدن و بیان آماده، انرژی کافی برای ایفای یک اجرای تک نفره در مدت زمان حدود یک ساعت، ریتم مناسب نمایش و همچنین بازی موفق چهره ستوده شده‌است.

 با توجه به اینکه شما در دو سال گذشته با حضور در دو جشنواره، اجراهای متعددی را از هنرمندان اروپایی دیدهاید؛ فکر میکنید در مقایسه با این اجراها، تئاتر ایران چه موارد ضعفی و قوتی دارد؟

نکته‌ی جالبی که به شدت ذهن مرا از تماشای اجراهای غیر ایرانی در جشنواره‌های بین المللی مشغول خود کرده بحث پررنگی محتوا است. با شرکت در ۴ جشنواره بین المللی به جرات می‌توانم بگویم حتی یک اثر کم محتوا یا بی‌محتوا ندیدم.

بلکه اغلب آثار معمولا از محتوایی به شدت انسانی و متعالی برخوردارند. بخصوص آثاری که متعلق به نویسندگان جوان و جویای نام هستند. بحث دیگر طبیعتا مربوط به مسایل فنی و تکنیکی اجراها می‌شود؛ اغلب اجراها از کیفیت بالای فنی و تکنیکی برخوردار هستند. البته لازم به ذکر است منظورم از کیفیت فنی تکنیکی، وفور امکانات و رفاه زدگی در اجرا نیست بلکه مقصودم حضور دانش تئوریکی است که به درستی بر روی صحنه به عمل تبدیل می‌شود.

و اما تئاتر ایران؛ قطعا همانند سینمای ایران قابل احترام و افتخار است اما به نظر بنده نکته‌ای که خود من و همکاران گرامی باید به دقت به آن نظر کرده و بپردازیم بحث رسیدن به تئاتری ایرانی است. تئاتری که صاحب خصیصه‌ها و ویژگی‌های ناب هنرهای نمایشی ایرانی باشد. این همان چیزی است که بنده در آثار اروپایی و غیر ایرانی در دو سال گذشته بسیار دیده‌ام.

 منظور شما از محتوای انسانی و متعالی چیست؟

اگر توجه کرده باشید در کشور ما از سمت و سویی نگاه مثبتی به غرب وجود ندارد. اغلب تبلیغ می‌شود غرب مهد بی بند و باری، بی‌محتوایی و شکل گرایی است. منظور من به صورت مشخص از پررنگی محتوا و پرداختن به مسائل انسانی و متعالی در آثار غربی که بنده مشاهده کردم در واقع اشاره به نقطه‌ی مقابل این نوع نگاه است که در کشور ما به غرب و ارکان مختلف زندگی غربی وجود دارد.

از طرف دیگر اشاره‌ی بنده به سوی برخی از دوستان و همکاران هنرمندم است. چرا که بارها شده به عنوان مثال با تماشای فیلم یک اثر نمایشی غربی شاهد غلبه بخش فرمال یا شکلی و ظاهری اثر بر مخاطبان شرقی که خودمان باشیم، بودیم. این وضعیت باعث شده گروه مخاطب آن اثر بدون تلاش برای پی بردن به فلسفه‌ی نهفته در عمق آن اثر نمایشی دست به تقلید دست و پا شکسته‌ای از فرم و ظاهر آن اثر غربی
بزنند.

 تئاتری که صاحب خصیصهها و ویژگیهای ناب هنرهای نمایشی ایرانی باشد» چه نوع تئاتری است؟

ببینید از آنجایی که هنر تئاتر به شکل تکامل یافته و امروزی اش از خارج از کشور وارد ایران ما شده بسیاری مواقع این تصور وجود دارد که ما به کلی باید چشم به تکنیک‌ها و تحولات متولد شده در آن سوی آب‌ها داشته باشیم.

در حالی که اگر به سینمای ایران نظر کنید می‌بینید این هنر نیز مثل تئاتر از جایی دورتر از مرزهای کشور ما وارد این کشور شده، اما سینماگران ایرانی از ابتدای ورود این هنر به کشور تا کنون کوشیده‌اند سر و شکلی ایرانی به آن بدهند. تا جایی که امروزه سینمای ایران نه تنها صاحب هویت منحصر به خود است بلکه در قیاس با سینمای کشور صاحب سینمایی مثل آمریکا کاملا از ویژگی‌های منحصر بفرد برخوردار است.

البته لازم می‌دانم اشاره کنم هرگز کوشش‌های ارزشمند هنرمندان تئاتر سراسر کشور را در دست یافتن به سطح مطلوبی از این هنر نباید نادیده گرفت.

همچنین هرگز علاقه‌ای به مرزبندی و حصارکشی در عالم فرهنگ و هنر ندارم اما باور دارم حجم بسیار بالایی از آئین‌ها و مناسک نمایشی مختص این مرز و بوم وجود دارد که در آمیزش با تکنیک‌ها و تحولات روز دنیای تئاتر می‌توانند به آن چیزی که تحت عنوان تئاتر ایرانی از آن یاد کردم تبدیل شوند.