زیست فکری با روش هالیوودی 

جاوید جعفری – اشاره: فروغ فرخزاد نیاز به معرفی ندارد. او از زنان شاعری است که توانست مخاطبهای زیادی را جذب کند. توانایی جذب مخاطب علاوه بر نوآوریهای او در حوزهی شاعری و دست یافتن به ذهن و زبان ویژهی خود، کمی هم به دلیل اخبار و شایعاتی است که پیرامون او و زندگیاش وجود دارد و هنوز که هنوز است، یعنی بعد از گذشت پنج دهه از سفرش به جهان ابدیت، گهگاهی در داخل و خارج کشور خبرساز میشود. آنچه گفته شد در واقع مقدمهای است بر یادداشتی که جاوید جعفری در همین خصوص نوشتهاست و در آن اندیشیدن را به جای پرداختن به شایعههای گاه و بیگاه مطالبه نموده است. 

 

واقعاً جامعه ی بیمار و بیکاری هستیم.حتّی در آن سوی مرزهای وطنی…چه عام و چه تحصیل کرده و روشن فکر. راننده تاکسی و روزنامه نگار و نویسنده هم ظاهراً ندارد. بیش از پنجاه سال پیش یک زن و مرد اهل قلم و فرهنگ در این دیار بوده اند، که یکی هنوز هم هست، و ارتباطی انسانی و طبیعی نیز مثل همه‌ی انسان‌ها میان آنها بوده که به خودشان مربوط است. از آن زمان تا به حال در عوض یک بررسی منتقدانه و فرهنگی از آثار ادبی و کار روشنفکرانه‌ی آنها، مرتّب بر طبل حرف‌های بیهوده کوبیده شده که چنین و چنان، یکی از ارتباط یا عدم ارتباط آن دو نفر سخن گفته، دیگری از غسل دادن اضطراری پیکر یکی از آنها، یکی دیگر از جاری شدن صیغه‌ی عقد اسلامی در فلان هنگام و در گفتاری دیگر از شدّت و کیفیّت آن رابطه و اختلافات چندگانه در آن خانواده صحبت شده و الی غیرالنّهایه…

بزرگواری هم که اکنون خوشبختانه همچنان سلامت در خارج از کشور زندگی می کند، چیزی جز حاشیه (البته بیشتر در مورد افراد و موارد دیگر) از خود بروز نداده. و با ادّعاهایش در عین تظاهر به تواضع، به هر که و هر چه غیر ایشان است تاخته و اهانت کرده و خود را تاریخ زنده‌ی روشنفکری و فرهنگ ایران قلمداد نموده و کار را به جایی رسانده که (آرتور کوستلر) را هم مهمل گو توصیف نموده (چون در گفت و گویی با ایشان اختلاف نظر داشته) و بنابراین پا را از مرزهای وطن نگون بخت خویش نیز فراتر نهاده.

و در این سالها از ایشان جز حکم صادر کردن به شیوه‌ی اهل تحکم چیزی دیده نشده.

شده است که ما حتّی یک زندگینامه نویس و پژوهشگر شخصیّت‌های فرهنگی داشته باشیم؟ که لااقل ارتباط این سخنان بی ربط را با زیست فکری فرد مورد نظر مشخّص کند؟ فقط با روش مجلات هالیوودی و زرد وطنی به همه‌ی مسائل فرهنگی و اجتماعی معاصر پرداخته شده و البته این موضوع به واقعیّتِ بخشی از خود آن وقایع و افراد هم بی ارتباط نیست. چرا که به عنوان مثال وقتی دو مدّعی روشنفکری بر سر ارتباط شخصی خود با دیگری قهر می‌کنند و یک شبه منتقد آثار همدیگر می‌شوند جز این را نمی‌توان انتظار داشت.(اسم نمی‌برم چون موارد بسیاری هست!)

تازه اگر کسی نقدی هم بنویسد (بر فرض با رویکردی بدون غرض) بر آثار و روش روشنفکرانه‌ی تنی چند، بلافاصله متّهم به اهانت به بزرگان و غرور جوانی(در مواردی اگر سن و سالش اقتضا کند!!) و.. می‌شود.پس ظاهراً فعلاً همین بساط خواهد بود.

لطف کنیم اگر توان‌اش را داریم، بنشینیم آثار ادبی و هنری فروغ فرّخزاد و ابراهیم گلستان و نظرات و منش و رویکرد روشنفکرانه و اجتماعی آن ها را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.

که اتّفاقاً به نظر من در این باره مواردِ مورد نقد بسیاری وجود دارد.

و آنچه را که در بطن و متن بستر فرهنگی و اجتماعی ایران معاصر گذشته و به روزگار گل و بلبل کنونی منتهی شده، دریابیم…

و نیز به طور کلّی از هر فرد با توجّه به فکر، تخصّص، دیدگاه و کارش یاد کنیم…موسیقیدان را متفکّر و روزنامه نگار را پژوهشگر ادبی و فیلمساز را فیلسوف معرّفی نکنیم (و برعکس) و…..