گفت و گو با سارا کردستانی؛ دانشجوی دکتری و پژوهشگر فرهنگ و زبانهای باستان

تلاش برای نجات یک زبان باستانی

مرجان افشاری راد – چند وقت پیش “فرهنگ واژگان زبان براهویی” که به همت سارا کردستانی و توسط نشر فرهنگ عامه چاپ شده‌است در نمایشگاه کتاب جیرفت رونمایی شد. سارا کردستانی متولد ۱۳۶۲ در کرمان است. او در حال حاضر مشغول تحصیل در مقطع دکتری در رشته‌ی فرهنگ و زبان‌های باستان در دانشگاه علوم و تحقیقات تهران است و “بررسی و تحلیل زبانشناختی زبان براهویی رایج در جنوب شهرستان جیرفت و مقایسه آن با زبان‌های ایرانی دوره باستان و میانه” را به عنوان تز دکتری خود در دست کار دارد.

همچنین “بررسی زبانشناسانه گویش محمدی رایج در جبالبارز جنوبی” که پایان نامه‌ی دوره‌ی کارشناسی ارشد او به راهنمایی دکتر محمد مطلبی در دانشگاه باهنر کرمان بوده‌است در سال ۸۹ از طرف اداره کل ارشاد اسلامی کرمان جزو آثار پژوهشی برتر استان اعلام شد.

او علاوه بر انجام چند پژوهش دیگر که در مجلات مختلف داخلی به چاپ رسیده یا در انتظار چاپ هستند، با چاپ یک مقاله‌ی ISI، هم نام خود و هم زبان براهویی جنوب کرمان را در پژوهش‌های سطح جهانی مطرح کرده‌است.

او در حال حاضر در دانشگاه‌های جیرفت و عنبرآباد مشغول به تدریس است و یک کار پژوهشی مشترک با حسین سبزه صادقی در حوزه‌ی جبالبارز جنوبی انجام داده که زیر چاپ است و تا آخر بهمن ماه رونمایی خواهد شد.

آنچه در “فرهنگ واژگان زبان براهویی” برای من جالب توجه شد و باعث شد به سراغ سارا کردستانی بروم این بود که دانستم

این زبانِ پیش آریایی، تنها زبان دراویدی الاصل رایج در ایران است که علیرغم هزاران مایل فاصله با شبه قاره هندوستان و مناطق دراویدی زبان، وجوه اشتراک و شباهت‌های خودش را با زبان‌های هم‌ریشه‌اش حفظ کرده؛ اگرچه چنانکه خاصیت هر زبان زنده و پویایی است تاثیراتی از زبان‌های فارسی و بلوچی نیز گرفته‌است.

اهمیت کار این پژوهشگر جوان، زمانی برایم دو چندان می‌شود که این جمله را از او می‌شنوم: « جالب است بدانید که براهویی‌ها علیرغم این اصالت و دیرینه‌گی، خیلی مظلوم واقع شده‌اند؛ حتی خودشان از پیشینه‌ی خودشان خبر ندارند و خیلی از آنها وقتی در مورد اصل و نسب و زبانشان بپرسید خود را بلوچ می‌دانند.»

گفت وگوی من با سارا کردستانی را بخوانید تا قطره‌ای از دریای زبان براهویی را درک کنید و با انگیزه‌های او از پژوهش بر روی این زبان آشنا شوید:

 خانم کردستانی اول از همه مایلم بدانم انگیزهی شما از کار کردن روی زبان براهویی چیست؟

زبان براهویی که در استان سیستان و بلوچستان و محدوده‌ی کوچکی از جنوب کرمان به آن تکلم می‌شود مختصات خاصی را از لحاظ زبان شناختی دارد و همین طور واژگان منحصر به فردی دارد که در هیچ یک از گویش‌ها و زبان‌های رایج در منطقه‌ی جنوب کرمان وجود ندارد. همین ویژگی‌های خاص باعث شد علاقه‌مند شوم تا در مورد این زبان بیشتر بدانم به همین دلیل از سال ۸۹ و قبل از اینکه در دوره دکتری پذیرفته بشوم کار بر روی زبان براهویی را آغاز کردم و به کمک یکی از دانشجویانم در دانشگاه آزاد جیرفت به نام آقای حامد براهویی به گرداوری واژگان و اصطلاحات رایج در بین براهویی‌های ساکن در جیرفت اقدام کردم. پس از آشنایی بیشتر با زیبایی‌های این زبان درصدد برآمدم تا به عنوان تز دکتری روی ویژگی‌های زبانشناختی براهویی و مقایسه‌ی آن با زبان‌های ایرانی باستان یعنی فارسی باستان و اوستایی کار کنم. زبان براهویی چون در ایران اثر مکتوب ندارد بیم نابودی آن وجود دارد به همین  دلیل تصمیم گرفتم در مورد این زبان خاص، به طور عمیق و وسیع در منطقه‌ی جنوبی کرمان پژوهش کنم.

 ممکن است این سوال برای خیلیها پیش بیاید که از بین رفتن یک زبان که تعداد کمی هم گویشور دارد چه اهمیتی دارد؛ آن هم در دنیای امروز که همه سعی میکنند با هم در ارتباط باشند؟

از نظر من زبان، سازنده‌ی فرهنگ است؛ مهم نیست چند نفر گویشور داشته باشد، یا در چه منطقه‌ی جغرافیایی به کار برود، مهم پیشینه و اصالت قومی است که صدها سال از یک زبان برای ایجاد ارتباط بین خودشان استفاده کرده‌اند. زبان مهمترین نهاد اجتماعی است که طی قرن‌های متمادی در بین ملتی رواج داشته یا دارد، تمام شعرها، سوگواره‌ها، لالایی‌ها، نجواهای عاشقانه، آداب و رسوم قومی و قبیله‌ای و همه‌ی آنچه که ما تحت عنوان ادبیات فولکلوریک و فرهنگ عامه می شناسیم ریشه در همین زبان‌ها و گویش‌ها دارد.

از طرف دیگر شناخت ریشه‌های کهن و تاریخی زبان فقط و فقط منوط به حفظ گویش‌ها است.

دلیل دیگر می‌تواند این باشد که چون گویش‌ها و زبان‌های این چنینی ریشه در اصل کهن زبان دارند، حفظ و گسترش واژه‌های آنها می‌تواند ابزار قدرتمندی در برابر هجوم واژه‌های بیگانه و تاثیر منفی آنها بر زبان مادری باشد و در امر واژه گزینی که یکی از  دغدغه‌های مهم امروز فرهنگستان زبان و ادب فارسی است کمک شایانی کند.

 آیا مشخص شدهاست که زبان براهویی در ایران چه تعداد گویشور دارد؟

ببینید آمار دقیقی از طرف سازمان خاصی اعلام نشده‌است. من در بین کتاب‌ها و مراجع مختلف آمار متفاوتی دیدم از ده هزار تا بیست هزار نفر؛ یکی از دلایل این تفاوت می‌تواند این باشد که اگرچه منطقه‌ی عمده‌ی تحت سکنای این قوم استان سیستان و بلوچستان و جنوب کرمان است ولی براهویی‌ها به طور پراکنده در نقاط مختلف کشور ساکن هستند.

از طرف دیگر برخی از افراد اقوام دیگر هم، خودشان را متعلق به براهویی‌ها می‌دانند مثل ممسنی‌ها یا مماسنی‌ها که از قبایل لر ساکن در نقاط غربی کشور هستند.

  اتفاق سوال بعد من همین است که علاوه بر جنوب کرمان زبان براهویی در کدام مناطق شنیده میشود؟

به طور کلی مناطق تحت اسکان اقوام براهویی از شبه قاره هندوستان و دره رود سند شروع می‌شود تا ایالت بلوچستان پاکستان، جنوب افغانستان، ترکمنستان، جنوب شوروی سابق تا آسیای میانه.  در ایران هم قطعا در نقاط دیگر مثلا تا مرز سرخس و بازرگان پراکنده هستند.

یکی از اساتید دانشگاه یاسوج هم به نام آقای همتی ظاهرا در این مورد تحقیقات وسیعی انجام داده‌اند و حتی من از یکی از دوستان شنیدم که ایشان سفری به پاکستان هم داشته‌اند اما من در کتابخانه‌ی ملی ایران هیچ اثر چاپ شده‌ای از ایشان ندیدم و هنوز موفق به صحبت با ایشان نشدم. قطعا در نقاط غربی کشور به ویژه در میان لرها، کردها و حتی عرب‌ها افرادی وجود دارند که به زبان  براهویی تکلم می‌کنند و یا حداقل خود را براهویی می‌دانند؛ همین طور در شمال کشور.

 آیا واژگان براهویی جنوب کرمان که در کتابی با همت شما جمع آوری شده تمام واژگان براهویی این خطه را شامل میشود؟

ببینید این فرهنگ واژگانی حاصل شش سال تلاش و پژوهش من درباره‌ی زبان براهویی است؛ اما آنچه مسلم است من براهویی زبان نیستم و مسلما مثل یک گویشور براهویی به این زبان تسلط ندارم. اما ظرف این شش سال با افراد متفاوت و در نقاط مختلفی از خطه‌ی جنوب کرمان مصاحبه کردم.

همانطور که در مقدمه‌ی کتاب هم گفته‌ام زادگاه اصلی براهوییان جنوب کرمان، روستای تم میری واقع در سی و پنج کیلومتری شمال غربی شهرستان رودبار جنوب است، اما من تحقیقاتم را فقط معطوف به این نقطه و ساکنان آن نکردم و هر جا که ردپایی از افراد براهویی زبان دیدم به آن سمت جذب شدم از جیرفت و بلوک گرفته تا عنبرآباد و روستای روز نشین و کهنوج و رودبار جنوب و نهایتا روستای تم میری. بعد از اینکه داده‌های به دست آمده را منظم کردم آنها را با لیست واژه‌های موجود در کتاب ادریانو راسی (Aderiano Rossi) مقایسه کردم و همان طور که در کتاب هم مشاهده می‌فرمایید به تفاوت‌های آوایی بین گویش‌ها و لهجه‌های مختلف براهویی هم اشاره کرده‌ام.

 در مقدمهی کتاب، فرمودید زبان براهویی جنوب ایران نمونهی مکتوب ندارد؛ چه نمونههای شفاهی از نوع لالاییها، نجواهای عاشقانه و …. از این زبان باقی ماندهاست و آیا اینها جمع آوری شدهاست؟

فعلا نه، البته من چون به طور میدانی در این مورد تحقیق می‌کردم، علیرغم اینکه تمرکزم بر ویژگی‌های زبانشناختی براهویی بود سعی داشتم از طریق مصاحبه با گویشوران براهویی، این نمونه‌ها را هم جمع آوری کنم. اکثر افراد جوان براهویی تحصیلکرده هستند و اطلاع چندانی از آداب و رسوم رایج در مثلا پنجاه سال گذشته نداشتند. افراد مسن‌تر هم به علت کهولت سن یا کم حوصلگی رغبت چندانی نشان نمی‌دادند و از طرف دیگر افراد ساکن در تم میری که می‌شود گفت بیشتر از بقیه به زبان و فرهنگ براهویی پایبند هستند، تحت تاثیر بلوچی و فارسی قرار دارند.

اما من سرسخت‌تر از این حرف‌ها هستم و مرحله‌ی بعدی پژوهش‌های من درباره‌ی فرهنگ آموختاری و ادبیات فولکلوریک براهویی خواهد بود که انشاالله در مجلد دیگری به چاپ خواهد رسید.

 شما به عنوان تز دکتری روی تحلیل زبان شناختی زبان براهویی کار کردید و این کتاب، بخشی از آن تز است آیا قصد دارید بخشهای دیگر آن را هم منتشر کنید؟

بله قطعا و در آینده‌ای نه چندان دور شاهد انتشار بخش‌های دیگر هم خواهیم بود.

 حتما شما هم در جریان هستید که هر ساله حجم نسبتا بالایی از کتب با محور جمع آوری لغات، ضرب المثلها، لالاییها و دیگر گونههای شفاهی لهجهها و گویشهای مختلف استان کرمان به چاپ میرسد؛ با توجه به اینکه جنابعالی در این زمینه یک پژوهش علمی زبانشناسی انجام دادهاید میتوانید برای مخاطبان استقامت بگویید که پژوهشهای علمی زبانشناسی چه تفاوتی با پژوهشهای علمی فرهنگ عامه  دارند؟

پژوهشگر فرهنگ عامه به جمع آوری آثار و مصادیق فرهنگ شفاهی شامل واژه‌ها، اصطلاحات، ضرب المثل‌ها، اشعار، آداب و رسوم رایج و شفاهی یا مکتوب رایج در یک منطقه مشخص می‌پردازد و نگاهی به جنبه‌های زبانی و پیشینه‌ی تاریخی آنها ندارد.س اما یک پژوهشگر گویش یا یک گویش شناس که او هم به صورت میدانی به جمع آوری این داده‌ها می‌پردازد، پس از جمع آوری با پیاده کردن این داده‌ها به صورت مکتوب، به بررسی نظام آوایی، سیستم صرف و نحو و بررسی آوایی و ریشه‌ی تاریخی واژه‌های موجود در گویش مورد نظر می‌پردازد. در واقع گویش شناسی یک پژوهش زبانی هم از منظر syncronic یا همزمانی و هم از منظرdiacronic یا درزمانی است.

 مایلم نظر شما را در مورد کیفیت آثار به چاپ رسیده در چند سال اخیر و نقش آنها در جامعه بدانم؟

پژوهشگران فرهنگ و ادبیات عامه، با جمع آوری نمونه‌های مختلف فرهنگ فولکلور به حفظ این آثار کمک شایانی می‌کنند. این امر مستلزم مدت‌ها پژوهش میدانی است و چه بسا سال‌ها طول بکشد. این اقدامات فارغ از اینکه طبق موازین علمی صورت بگیرد یا نه،

بسیار خوب و لازم است. آنچه که مهم‌تر از موازین علمی است، نقش اینگونه پژوهش‌ها در معرفی و حفظ خرده فرهنگ‌ها، لهجه‌ها و گویش‌هایی است که چه بسا بسیاری از آنها هنوز ناشناخته مانده‌اند. به علاوه این آثار می‌توانند منابع بسیار خوبی برای علاقه‌مندان و گویش شناسان باشند تا به بررسی جنبه‌های زبان شناختی آنها بپردازند.

مثل آثار و تالیفات جناب اقای علیمرادی که به حق تلاش زیادی تاکنون داشتند یا دیگر برادر ارجمندم جناب آقای سلطانی نژاد که بیست سال را صرف پژوهش‌های اینچنینی در حوزه‌ی سردسیری خطه‌ی جنوب کرمان کرده‌اند.

همچنین طنز اجتماعی مریدک که جناب آقای سبزه صادقی در اوایل دهه هشتاد شروع به نگارش آن در هفته نامه رودبار زمین کردند؛ فکر می‌کنم اولین باری بود که در یک رسانه‌ی عمومی چنین کاری انجام شد. خب می‌بینیم که بسیار هم موفق بود و در زمان بسیار کوتاهی توانست جایگاه محکمی به دست بیاورد؛ به طوری که حتی الان هم بعد از گذشت یک دهه، کمتر کسی از جماعت روزنامه خوان است که مریدک را نشناسد و  از این رهگذر بسیاری از واژه‌ها و اصطلاحات جبالبارزی معرفی و حفظ شدند. در واقع این اقدام آقای صادقی الگویی شد برای سایرین که شروع به نوشتن به لهجه و گویش بومی‌شان کنند؛ و نمونه‌ی آن را در بسیاری از نشریات می‌توانیم
ببینیم.