گفت و گو با مهران رضاپور؛ هنرمند و صنعتگر هنرهای سنتی
بینقشی هنرهای سنتی در زندگی مردم!
رضا شمسی – مهران رضاپور برای جامعهی هنری کرمان نیاز به معرفی ندارد. او خارج از استان هم چهرهی شناخته شدهای است، در دانشگاه اصفهان تحصیل کرده و با هنرمندان آن شهر مراودهی مستمر داشته است، همچنین در سه دههی اخیر آنقدری اثر تولید و عرضه کرده که علاقهمندان هنرهای دستی در سطح کشور هم با نام او آشنا باشند. رضاپور مدتی قبل اعلام کرد که حاضر است به هنرجویان علاقهمند در چند هنر سنتی به صورت رایگان آموزش بدهد. همین فراخوان کنجکاوم کرد تا با او گپ بزنم و علت را جویا شوم؛ در گفت و گو با او بحث به آسیب شناسیوضعیت صنایع دستی کرمان کشیده شد و ترسیم دورنمای این هنر از زبان او.دعوتتانمیکنم این مصاحبه را بخوانید.
جناب رضا پور! با توجه به اینکه شما در حدود سی سال است که به هنرهای سنتی میپردازید و به شکل حرفهای از طریق صنایع دستی گذران زندگی میکنید؛ و از سویی دیگر بیش از بیست سال از این زمان را در کرمان بودهاید، علاقهمندم ارزیابی شما را از وضعیت هنرهای سنتی یا به تعبیری دیگر صنایع دستی، بشنوم؟
درست میگویید، از سال ۶۵ فضاهای متفاوت صنایع دستی را در کرمان وبعضی شهرهای دیگر کشورتجربه کردهام و هنوز هم با آنها در ارتباط و آشنایم و اگر بخواهم کرمان را دراین بین ارزیابی کنم، در کل شرایط خوبی را برایش متصور نیستم. اما در شکل جزییترباید بگویم که بخشی از این کلیتی که شما میگویید، دانشجویانی هستند که در رشتههایفرش، هنرهای اسلامی و هنرهای سنتی در دانشگاه باهنر و دانشگاههایعلمیکاربردی دیگر در کرمان یا فارغالتحصیلشدهاند و یا در حال تحصیل هستند و در مجموع شرایط مطلوبی ندارند.بخشی دیگر، کسانی هستند که به صورت سنتی در هنرهایی مثل پتهدوزی، فرشبافی، گلیمبافی و مسگری یا به شکل سنتی فعال بودهاند و یا از بد حادثه!به این کار مشغول هستند و تعدادشان هم زیاد است،پس یعنی در این بخش، چرخش مالی قابل توجهی صورت میگیرد اما متاسفانه واقعیت این است که بر روال خوبی پیش نمیرود و دورنمای خوبی هم ندارد.
چرا روال و دورنمای خوبی ندارد؟
بزرگترین اشکال این است که صنایع دستی به سمت تولید محصولات تزیینی و توریست پسند، متمایل شده و این هنرهای سنتی از جنبهی کاربردی خودشان کاملا دور افتادهاند و در زندگی روزمرهی مردم هیچ نقشی ندارند. در حالیکه تمام دنیا به شکلی از صنایع دستی خود حمایت میکنند که آنها وارد زندگی مردم بشوند. مثلا در زمینهی سفالگری و شیشهگری در بعضی کشورهای اروپایی محصولات فوق العاده زیبایی تولید میشود و به دیگر کشورهای دنیا صادر میشود و در همهی کشورهای دنیا، خریدار هم دارد و همین الان هم اگر در کرمان بگردید،از آن محصولات با قیمت خیلی بالا پیدا میکنید. اما ما آمدهایم صنایع دستی خودمان را به سمت محصولات تزیینی باقیمتهای نازل بردهایم که در نهایت منجر به ضرر تولید کننده میشود و با این کار تیشه به ریشهی صنایع دستی خود میزنیم.
این ارزیابی کلی شما از وضعیت کشور بود، اما سوال من از وضعیت نابسامان صنایع دستی در کرمان بود که گفتید خوب نیست؛ چراوضعیت کرمان خوب نیست؟
به این خاطر که برای پیشگیری از این وضعیت به فکر هیچ چارهای نیست. در شهرهای دیگر کشور، لااقل به فکر پیشگیری هستند و بعضی جاها راهکارهایی هم ارائه شده اما کرمان هنوز به فکر پیشگیری هم نیفتاده است.
اصلامیتوان پیشگیری کرد؟
اگردستگاههای مختلفی که با این موضوع مرتبطند، یک همتی پیدا کنند و دست به دست هم بدهند و از صنعتگر حمایت کنند و برای فروش محصولات،زمینه سازی کنند و صنعتگرانی را که بعضا آموزش درستی ندیدهاند و دیدگاه ندارند،آموزش بدهند، آنوقت میتوان به اصلاح وضعیت امیدوار بود. یک محصول خوب در حوزهی صنایع دستی باید مورد نیاز مردم در زندگی باشد و قیمتش برای تولید کننده به صرفه باشد و برای خریدار مناسب باشد و غیرواقعی نباشد.
با تکیه بر کدام بخش میگویید،میتوان به اصلاح وضعیت، امیدوار بود؟
با همهی وضعیت و شرایط نامساعدی که هست اما بازار صنایع دستی و هنرهای سنتی همچنان گردش مالی قابل توجهی دارد و به همین دلیل میتوان به اصلاح آن امیدوار بود، همچنین بخش زیادی از مردم ایران هنوز ذوق سلیم دارند. در ضمن باید توجه کرد که خیلی ازهموطنان به خاطر ذهنیتهایی که نسبت به کرمان به عنوان یک استان تاریخی دارند، به کرمان میآیند و خود شهروندان کرمانی هم از صنایع دستی استان خود حمایت میکنند و بنابراین کرمان خیلی بازار خوبی است اما ما از این پتانسیل بازار برای حمایت از تولید کنندهی خودمان و فروشندهی خودمان استفاده نمیکنیم. در این بازار، فروشندهی کرمانی باید از تولید کنندهی کرمانی خرید کند و به خریدار عرضه کند. حال آنکه در این بین هیچ برنامهی حمایتی وجود ندارد. من فکر میکنم مسولانی که دست اندر کار این جریان هستند،متوجهی آسیبهاو شرایط منفی حاکم بر صنایع دستی که برشمردیم، نیستند و بنابراین به دنبال پیشگیری و راهحل نمیگردند. در حالی که اگر رویکردها عوض بشود در زمان بسیار کوتاهی مثلا کمتر از دو سال نتیجه تغییر رویکرد را در بازار صنایع دستی میبینیم.
جناب رضاپور! میدانم که هنوز به شکل مطلق! ناامید نشدهاید و برای برون رفت از این وضعیت یک طرح دارید، لطفا از طرح خودتان برایمان بگویید؟
عرض کنم که از سالها قبل توجهم به این نکته جلب شده که تولید کنندگان ما بدون شناخت واقعی از بازار و نیازهای بازار به صورت منفرد از هم کار میکنند و بدون آنکه بازار سنجی و نیاز سنجی کنند، هرکدامشان تنها با تکیه بر استقبال مردم یک محصول صنایع دستی را تولید میکنند،یا رها میکنند و به عنوان مثال یک پتهدوز در جدایی کامل از یک هنرمند قلمزن کار میکند.
از حدود سیزده سال قبل برای برون رفت از چنین وضعیتی طرحی نوشتم و سعی کردم از طریق دستگاهها و ادارات دولتی برای به ثمر رساندن طرحم زمینه سازی بکنم اما متاسفانه ضرورتش احساس نشد و کسی کمک نکرد. من هم دیدم فعلااین احتمال وجود ندارد که یک مسوول دولتی پیدا بشود، بنابراین خودم دست به کار شدم و خوشبختانه همزمان با انجام این کار دوستان “صندوق کارآفرینی امید” شرایطی برای اخذ وام فراهم کردند که به این ایده تزریق شد. در حال حاضر، حدود یکسال و نیم است که درگیر انجام این ایده هستم و الان احساس میکنم به جایی رسیده که بتوانم به میدان بیایم و ایدههایم را برای تولید صنایع دستی عملی کنم.
این ایدهها قرار است به چه شکلی عملی بشوند؟
به صورت کارگاههایی که در عین جدا بودن از هم از لحاظ محصول تولیدی اما همه با هم در یک مجتمع واحد در ارتباطاند و قلب این مجتمع خوراک طرح را برای واحدها فراهم میکند. این طرحها با توجه به نیاز بازار تعریف میشوند و ما سعی میکنیم نیازهای بازار را نیز خودمان تعریف کنیم و با تبلیغات برای فروش محصول زمینه سازی کنیم.
در اینصورت آیا دوباره با خطر بازار پسندی و تاثیر بازار بر تولید مواجه نیستیم؟
ببینید، به هر حال از تاثیر بازار، گریزی نیست و مخاطب صنایع دستی مردم هستند، اما نکتهی ظریف در بیان این مساله است که رابطهی صنعتگر با مردم باید یک رابطهی متقابل باشد. صنعتگر باید نیاز مردم را درک کند و مردم هم باید ضرورت و اهمیت کاری را که هنرمند انجام میدهد، درک کنند. این رابطه نباید یکسویه و یکطرف باشد که ویرانگر باشد.الان تولید کنندهی خلاق و صاحب دیدگاه، سود نمیبرد و تولید کننده اگر سود نبرد و سود اصلی را نبرد، کل بازار صنایع دستی یک منطقه، قطعا محکوم به نابودی خواهد شد، باید ساز و کاری اندیشیده شود تا سرمایه گذار، تولید کننده و خریدار، در یک رابطهی تعاملی با هم سود ببرند.
معتقد هستم طراح و هنرمندی که از حرفه و پیشینهیهنر خود شناخت و دیدگاه دارد، بر سلیقهی مردم تاثیر خواهد گذاشت و آن را ارتقا خواهد داد. یک هنرمند و صنعتگر اینچنینی میتواندسلیقهی مردم را از محصولات ماشینی و تولیدات کشورهای دیگر به سمت تولیدات وطنی که با فرهنگ بومی خودمان سنخیت دارد، بچرخاند. من سعی دارم این کار را انجام بدهم و در همین جهت کارگاههای مختلفی راه اندازی کردم که تا کنون تعدادی هنرجو هم آمدهاند و آموزش دیدهاند و این زمینه کاملا فراهم شده تا این ایدهها دنبال بشود. دربارهی نیاز سنجی بازار هم بگذارید با یک مثال بحث را تمام کنم؛ الان خیلی از نقشها در هنر قلمزنی تکراریاند. به این دلیل که نقش تکراری تا حدی فروش ثابت دارد، اما از طرفی چون تکراری است، بازار از آن اشباع است، بنابراین اگر یک صنعتگر نیاز به تغییر را در این مورد حس کند و طرحی متفاوت ارائه بدهد، برنده است. به همین دلیل واحد طراحی در مجتمع ما، واحد اصلی است.
شما اعلام کردهاید که هنرجویان داوطلب را به صورت رایگان آموزش میدهید؛ چرا آموزش را مجانی کردهاید؟
ما در کرمان با معضل نیروی کار آموزش دیده مواجه هستیم. به عبارتی دیگر نیروی کار آموزش دیده در کرمان خیلی کم داریم و در بعضی موارد در حال حاضر اصلا نداریم.تا کنون هم روال به این شکل بوده که استاد کلاس میگذاشته و کسی که میخواسته آموزش ببیند،به استاد مراجعه میکرده و شهریه میپرداخته و آموزش را شروع میکرده.برای شروع هم معمولاهزینهی آموزش سنگین است. مخصوصا که هنرجو با این دغدغه مواجه است که: اگر هزینه کند جواب میگیرد یا نه؟ در این شرایط من دیدم اگر بخواهم به توسعهی صنایع دستی در استان فکر کنم، عجالتا باید بی خیال شهریه بشوم و به علاقهمندان به شکل رایگان آموزش بدهم. تنها یک شرط دارم.
چه شرطی؟
کسی که میخواهد در این دورهی آموزش رایگان شرکت کند، باید متعهد باشد تا پایان دوره را تکمیل کند وگرنه از هر کجا که خواست قطع کند، بایدشهریه بپردازد. به جز این هیچ تعهدی ندارد،هر هنرجویی که تا پایان دوره آموزش ببیند، در ادامه اگر خواست با من کار کند، از او استقبال میکنم. اگر خواست برای خودش کار کند،و اگر خواست، اصلا کار نکند! به این ترتیب فکر کردم میتوانم شانس تربیت یک نیروی متخصص و ماهر را داشته باشم بلکه اینها فضای صنایع دستی استان را کمی عوض بکنند. در حال حاضر این روال را در چند رشته شروع کردهایم و بعد توسعه میدهیم.
در کدام رشتهها شروع کردهاید؟
هنر قلمزنی را در دو نوع: “قلمزنی مسطح” و “قلمزنی برجسته” از ابتداییترین مرحله تا قلمزنی پیشرفته که کار روی احجام هست،طراحی سنتی که میتواند برای قلمزنی نقش تکمیلی داشته باشد و کار با چرم.
برای من این سوال پیش آمده که آیا کار هنرمند کرمانی میتواند در آن بخش از صنایع دستی که باشهرهای دیگر کشور رقابت دارد، مثل قلمزنی روی مس،تشخص داشته باشد؟
شما به اصل مطلب اشاره کردید، من فکر میکنم کسی که به عنوان مثال از اصفهان به کرمان میآید که مس بخرد، اگر ببیند در کرمان همان محصولی ارائه میشود که در اصفهان عرضه شده، از بازار کرمان رویگردان میشود. ما حتما باید بتوانیم محصولاتی را تولید کنیم که خاص کرمان باشد. مخصوصا که میدانیم سنت طراحی کرمان بسیار خاص و قدرتمند است. سنت طراحی کرمان در فرش، شال،قلمزنی، سفالگری و آجرکاری که بعضا تا همین اواخر هم رایج بوده، ویژگیهایی داشته که آن را از سایر جاها متمایز میکرده و همانطور که گفتم خیلی هم جذاب و خیلی هم قدرتمندبودهِاست. هدف خود من این است که بتوانم بر این سنت طراحی تکیه کنم و محصولاتی را تولید کنم که با این شیوه کار میشود و یقین هم دارم اگر بتوان به این شکل کار کرد، موفقیت محصولات خودمان را تضمین کردهایم.
چرا فکر میکنید، موفقیتش تضمینی است؟
چون نمونهی این محصول در هیچ کجای دیگر تولید نمیشود، نه در زنجان، نه در اصفهان و نه هیچکجای دیگر، بنابراین خریدار باید آن محصول را از من تولید کنندهی کرمانی بخرد.در ضمن اگر بخواهیم کاری جهانی کنیم و به بازار جهان ورود کنیم راهی جز تکیه به سنت طراحی خودمان نداریم.
جناب رضاپور! در محدودهی بحثی که با هم داشتیم اگر حرفی مانده که من نپرسیدهام، و شما مایلید بگویید، بفرمایید؟
اگر بخواهیم در صنایع دستی کرمان تغییر بدهیم باید منطقهای عمل کنیم و جهانی فکر کنیم. باید صادرات داشته باشیم هم به سایر استانها و هم به سایر کشورها. باید به این دورنما باور داشته باشیم و اگر ده سال هم طول بکشد، برای تحققش بکوشیم. باید از الان برنامهریزی کنیم تا نتیجه بگیریم، اگرچه برای رسیدن به این مهم باید بین دستگاههای مختلف هماهنگی بشود اما من به هیچکدامشان خیلی امیدی ندارم و فکر می کنم تلاش بیشتر باید از جانب خود صنعتگران و هنرمندان تولیدگر باشد، مخصوصا اگر با هم همفکری و از همدیگر حمایت بکنند، این روند سرعت بیشتری به خود میگیرد. من شخصا در حد خودم به آن اقدام کردهام. بالا بردن سطح علمی و توان مهارتی و تخصصی و افق دید وسیع نیز از ملزومات تولید کنندهی موفق است.