تجربهی انتخابات را دست کم نگیریم

مهدی محبی کرمانی – ۱/- انتخابات نفس‌گیر دوازدهمین دوره‌ی ریاست جمهوری تمام شد وروحانی هم ماند . کارزار شگفت‌انگیزی بود، باشکوه‌تراز آن‌چه که می‌شد وانتظار می‌رفت . فضای آخرین روزهای رقابت، بروز اتفاقات متفاوت وظهورپدیده‌های نه‌چندان اخلاقی ونگران کننده‌ای در کار مبارزات انتخاباتی نشان داد که روحانی رفتنی نیست! اصلا همین نگرانی‌ها به ماندن روحانی کمک کرد؛ چرا باید روحانی می‌رفت!

روحانی هیچ‌کاری هم که در این چهارسال نکرده باشد، همین‌که به مردم  دروغ نگفت، همین‌که عوام فریبی نکرد! همین‌که شعور و آگاهی یک ملت را به سیب زمینی وسود فله‌ای سهام عدالت سودا نکرد! همین‌که ایمان وباور منتظران ظهور را به هاله‌ی نور وامضای قدسی لیست کابینه وبشقاب خالی سرسفره‌ی ریاست جمهوری متصل نکرد! خودش یعنی خیلی کار! فکر کنید؛ وقتی یارانه‌ی حقیری را پول ضراب‌خانه صاحب‌الزمانی بدانند، چگونه می‌توان بی‌ارزش شدن این وجه را در تورمی هولناک، آن‌هم  به اندک زمانی، برای یک بچه مسلمان توجیه کرد؟

چگونه می‌توان ادعای ذوب در ولایت را با ایستادگی گستاخانه وآشکارا در مقابل رهبری نظام معنی کرد؟ اصلا چرا باید روحانی می‌رفت؟ در حالی‌که در اردوگاه رقیب هیچ کس بابت تحمیل رنج هشت ساله‌ی دولت مهرورز از مردم عذرخواهی نکرد که بماند! حتی در گفتمان غالب ودر شیوه‌ی تبلیغات هم جز به همان راه نرفتند .

روحانی نه به خاطر برجام، نه به خاطرعزت‌بخشی به یک نظام، نه به خاطر اثبات حقوق حقه‌ی یک ملت در دستیابی به فناوری‌های پیچیده‌ی روز، نه به خاطر طرح تحول سلامت، نه به خاطر تعهد و وفاداری به تمام اصول قانون اساسی – واز جمله اصول مربوط به حقوق ملت – ونه به خاطر خیلی چیزهای دیگر رئیس جمهوری قابل ستایش است. پیشتر اما روحانی از این رو مورد اقبال مردم قرار گرفت که تعریفی مسوولانه وپاسخگو از قدرت ارائه کرد. روحانی از این‌رو انتخاب اصلح مردم شد که همان راهی را رفت که قرار بود، آیت ا… مرحوم دوازده سال قبل برود ونشد! قدرت در جهان امروز بیش از آن‌چه که با عقیده‌ قابل صدور باشد، با قدرت اقتصادی وسیاسی قابل عرضه است. با این  قدرت می‌توان روی عقیده‌ی خود هم ببایستید؛ حتی آن را تبلیغ کنید؛ نشر دهید واصلا بقبولانید؛ آن‌چنان‌که امروز، غرب به اعتبار همین قدرت، جریان لیبرال دموکراسی را به جهان تحمیل کرده است .

روحانی همان راهی رفت که راه توسعه بود، وقرار بود که زودتراز آن‌ها طی شود ونشد! مقدر چنین بود که در عمر وتاریخ جمهوریت ایرانی تجربه‌ای هم از معجزه‌ی هزاره‌ای داشته باشیم واین تجربه البته چقدر هم کارساز بود. بالاخره ما باید یک بار برای همیشه تکلیف خود را با شعار وشعور روشن می‌کردیم. رای جمعه نشان داد که ملت ما به بلوغ درک این تجربه رسیده است .

۲/- انتخابات دوره‌ی دوازدهم، درس‌های دیگری هم به مردم ما داد. درس‌هایی که دیر یا زود باید در شکلی قانونی، رفتارهای موجود در عرصه‌ی انتخابات را به هنجارهایی سالم واخلاقی وقانونی ارتقا دهد .

باید نسبت انتخابات وخلاق روشن شود. در یک جامعه  اسلامی که اساس رسالت پیامبرش برکرامت اخلاقی است باید مرزهای مشخص وقانون‌مندی بین نقد وتخریب، توضیح وتحقیر، راست یا دروغ و … کشیده شود . باید نقد مردم، شأن جایگاه‌ها ومقامات، ومهمترازهمه شأن انتخابات تعریف شود، باید یک‌بار برای همیشه جریان هزینه‌های انتخاباتی، شفاف وقانون‌مند گردد. منشاء ومنابع هزینه‌های تبلیغاتی، شکل آن ونحوه‌ی هزینه کرد آن، روشن ومحدود گردد . باید معلوم شود که این‌همه حاتم بخشی‌های رایج انتخاباتی از کجا و از جیب چه کسانی وبه سودای چه منفعتی صورت می‌گیرد . وشگفتا که برگزیدگان این ملت در مقام کاندیداهای ریاست جمهوری می‌آیند وچشم در چشم میلیون‌ها بیننده، جریان این هزینه‌ها را با سخت‌ترین تهمت‌ها واتهامات را به یکدیگر می‌زنند ومی‌روند ویکی هم نمی‌آید که بگوید حالا بیایید آن‌چه که گفته‌اید ثابت کنید. اگر این داستان قرار باشد به همین‌گونه وباهمین روند ادامه یابد، اطمینان داشته باشید که دیگر عزتی برای هیچ مقامی باقی نمی‌ماند. مگر حسابی پای کار بیاید وهر کس نتواند راست یا دروغ رقیب را به تهمتی یا افترایی از میدان به در کند .

۳/- در جریان انتخابات اخیر، شبکه‌های اجتماعی وفن‌آوری اطلاعات فرصت طلایی بی‌بدیلی در اختیار جامعه گذاشت که به خوبی ودر غیاب احزاب وتشکیلات قدرتمند، شکلی از یک گفتمان جمعی را سازماندهی کرده ودر جهت بسیج همه‌ی نیروهای ملی برای مشارکت در انتخابات پیش ببرد .

گفتمانی که به رغم حساسیت‌ها ونگرانی‌های اولیه از عدم کنترل لازم به خوبی توسط کاربران مدیریت وبا حداقل آسیب‌، کار اطلاع رسانی وبحث وتبادل نظر درون گروهی را سامان داد .

تجربه‌ی شکل‌گیری گروه‌های اجتماعی و رفتارهای مجازی می‌تواند به نوعی به ایجاد تفکر جمعی ودر نهایت، سازماندهی نهادهای مدنی کمک نماید. بنظر می‌رسد هدایت این تجربیات خاصه در حوزه‌ی کمپین‌های مجازی به سمت وسوی گروه‌های شناخته شده ورسمی وشناسنامه‌دار می‌تواند تمرین مؤثری برای رسیدن به یک نظام حزبی قدرتمند فراهم آورد .

همین که مردم در جریان انتخابات – با تأکید برانتخابات شوراهای شهر وروستا – جدا از شناخت فردی به لیست‌ها اعتماد نموده ورأی خود را براین مبنا به صندوق‌ها ریختند، یعنی که جامعه دارد کم کم به کار تشکیلاتی وگروهی اعتماد پیدا می‌کند، واین سرآغاز خوبی برای تجربیات حزبی وگروهی است . سعه‌ی صدر دولت وباز کردن هرچه بیشتر فضای سیاسی می‌تواند کمک بزرگی به سرعت بخشیدن به این جریان باشد .

۴/- ودر آخر برای نخستین‌بار در تاریخ انتخابات ایران، حضور فعال جامعه‌ی مطبوعاتی، اهالی فرهنگ وهنر وتحرک این گروه‌ها در ایجاد ارتباط گسترده با توده‌ی مردم توانست نقش پیشگام اهالی فرهنگ را در توسعه‌ی سیاسی کشور و نهادینه سازی مردم سالاری به خوبی نشان دهد. فرصتی که بخش عمده‌ای از آن را فضای مجازی وباقی را مطبوعات ورسانه‌ها ایجاد کردند؛ از فرصت وتوان جامعه‌ی فرهنگی وهنری کشور، برای کمک به توسعه‌ی بیش از این‌ها می‌توان استفاده کرد. تجربه‌ی انتخابات را دست کم نگیریم.