همیشه آخر صف هستیم!

 

رحیم بنی اسد آزاد – نمی‌دانم برای شما پیش آمده یا نه؛این که از زبان غریبه و آشنا بشنویدکه شب‌های کرمان چرا این‌قدرآرام و سوت و کور است؟!

من که زیاد شنیدم؛ و در همراهی مهمانی و یا در گشتی شبانه این را دیده و لمس کرده‌ام.

این مساله‌ی بغرنج تا حدی پیش رفته بود که تا چندین سال پیش خیلی‌ها حالا به شوخی یا جدی می‌گفتند «کرمانی‌ها همه ساعت ۹ خوابند.»

هر چند الان دیگر چند سالی است که باورکردیم که کرمانی‌ها هم شب‌ها بیدارند؛ اما هنوز شهر سوت و کور است شاید تنها دور دور شبانه‌ی ماشین‌های آخرین مدل جولانگاه خیابان‌های شهر شده و همین شهر را کمی از سکون در آورده است.

شاید با گفتن این حرف‌ها خیلی‌ها به من خرده بگیرند که شهر سوت و کور نیست این‌همه ماشین و رفت و آمد و مغازه؛ کجای شهر سوت و کور است؟

درست است و حرفشان منطقی؛ ولی اگر بخواهیم معیار و ملاک آرامی را شلوغی خیابان بگذاریم؛ اما حرف من چیز دیگری است، در این سوت و کوری سهم فرهنگ و هنر و برنامه‌های فرهنگی کجاست؟

چقدر برای یک فرد کرمانی در شب‌هایی که فراغت از کار دارد برنامه فرهنگی در شهر داریم؟ این در همه ایام سال جای سوال دارد اما الان که در ماه رمضان قرار داریم جای خالیش بیشتر احساس  می‌شود.

شاید قبل‌ترها مردم ترجیح می‌دادند شب‌های رمضان را درکنار خانواده سپری کنند و سریال و یا فیلمی ببینند؛ اما دیگر این عادت کم رنگ شده و مردم شب‌های رمضان را در خیابان‌ها و پارک‌ها سپری می‌کنند. عادت پارک نشینی در کرمان هم جا افتاده و اگر همین شب‌ها به شهر بروی پارک‌ها را پر از جمعیت می‌بینی اما چقدر از این افراد به برنامه‌ای فرهنگی یا به سینما می‌روند؟ اصلا جایی برای رفتن وجود دارد؟

این‌که خیلی از این افراد دلشان بخواهد فیلم یا تئاتر بینند؛ موسیقی گوش بدهند و در نشستی ادبی شرکت کنند، شکی نیست؛ اما جامعه‌ی  فرهنگی چقدر این فرصت را برایشان فراهم کرده؟

الان چند سال است که برنامه اکران فیلم‌ها از افطار تا سحر در کشور اجرا می‌شود؛ کرمان چه سهمی از این اکران داشته ودارد؟

چند روز پیش در همین شب‌های رمضان برای دیدن فیلمی به سینما رفتم به دوست همراهم گفتم چون ماه رمضان است سانس‌های آخر شب را برویم. اما وقتی به سینما رفتیم سانس ۹٫۳۰ آخرین سانس سینما بود؛ با خودم گفتم حالا طرح اکران  افطار تا سحر به کنار اما الان که فصل بهار است و مردم تا نیمه‌های شب بیرون از خانه هستند چرا باید سینما این قدر زود تعطیل شود؟

مگر کرمانی‌ها چه کمتر از شهرهای دیگر
دارند؟

چرا باید همیشه از همه چیز عقب و آخر صف کشور باشیم؟

در دوره‌ای که کالاهای فرهنگی کمتر درسبد خرید خانواده‌ها جای دارد و باید آن ها را تشویق کرد خود ما هم با بی‌فکری و بی‌برنامه‌گی به این رکود کمک می‌کنیم؛ مردم ما معمولا از چیزهایی که بیشتر می‌بیینند استقبال می‌کنند فرقی هم برایشان نمی‌کند، اما همیشه فرصت دیدن را از آن‌ها گرفته‌ایم.

سینماهای بی‌رونق‌مان را زود تعطیل می‌کنیم؛ به بهانه‌ی این‌که مخاطب نداریم، نمی‌گوییم چقدر به همین مخاطب بها دادیم؟ آیا توانسته‌ایم برای مخاطب‌های سرگردان اما هنردوست و علاقه‌مند به فرهنگ فضاهایی فراهم نماییم؟

الان در  رمضان کدام تئاتر، موسیقی و برنامه فرهنگی در شهر اجرا شده؟ در خبرها خواندم شهر کتاب مرکزی تهران و چند جای دیگر شب‌های رمضان از ساعت ۱۰ به بعد نشست‌های فرهنگی با اهالی هنر دارند؛ و با عنوان “شهر کتاب شب‌های رمضان بیدار است” و با این فعالیت‌ها و ابتکارات فرهنگی، مخاطبش را با خود همراه می‌کند.

ما در کرمان چقدر توانستیم فضاهای این‌چنینی فراهم کنیم؟ ما که در این چند سال به لطف مراکز فرهنگی خصوصی امکانش را پیدا کرده‌ایم چرا این فرصت را از دست داده‌ایم؟ این همه هنرمند، نویسنده، شاعر و … داریم؛چرا استفاده نمی‌کنیم؟

شاید اگر همیشه این‌گونه فکر نمی‌کردیم که دیگران کارها را انجام دهند؛ یا بعدا انجام می‌دهیم و از همین اندک موقعیت‌ها استفاده کرده بودیم؛ الان نباید این حرف‌ها را می‌زدیم؛ باید ازفلان برنامه و نشست می‌گفتیم و می‌شنیدیم. اما ما عادت داریم همیشه از همه چیز عقب باشیم و دنبال دیگران
بدویم.