گفتوگوی استقامت با مدیر باغموزه هرندی؛

بهشت گمشده تاریخ و هنر کرمان!

اسما پورزنگی آبادی – بن‌بست اول. دست راست. ابتدای خیابان فردوسی. چهارراه طهماسب‌آباد. شهر کرمان؛ این، نشانیِ یک گنج است و یک گنجینه؛ پر از شواهدی از هویت و تاریخ و فرهنگ و هنر هزاره‌های دور تاکنون. اینجا، یعنی بن‌بست اول خیابان فردوسی کرمان، نقطه‌ای برای شروع یک پرواز است. فضای این مجموعه سرشار از حس تعلق‌خاطر است؛ از آن دم که سردر را عبور می‌کنی و قدم به محوطه‌ی داخلی باغ‌موزه هرندی می‌گذاری، قرن‌ها باید بگذرد تا فراموش کنی که آنجا چه شکوهی را به تماشا نشسته‌ای. اینجا نقطه‌ی وصال است. وصال به دامان مادران و آفریدگارانِ تاریخ تمدن بشر. هر گوشه از این موزه نشانه‌ای هست که یادت بیاورد در کدام خاک ریشه دوانده‌ای. اینجا می‌تواند برای گریز از هیاهوی روزمرگی‌ها و بی‌پناهی‌ها بهترینِ پناهگاه‌ها باشد. غرفه غرفه‌ی موزه‌های این مجموعه، خشت خشتِ دیوار و سقف و شاخه شاخه و برگ برگ درختان آن، یک زبان گویا دارد. گویی اینجا یک بهشت باشد. جایی که تصویر با تصور در می‌آمیزد و بالغ می‌شود، کم از بهشت ندارد. اما بهشتی است گمشده. غبار گرفته در یادها و پنهان مانده لابه‌لای مشتی آهن و فولاد و بتن. این گنجینه‌ی پر از زمرد و الماس، این گوشه‌ی شهر، برای خودش افتاده. مهجور و درمانده… آن‌طور که مدیر این مجموعه می‌گوید؛ تاریخ ساخت عمارت و تشکیل باغ‌موزه هرندی به اواخر دوره‌ی قاجار و اوایل پهلوی اول برمی‌گردد؛ ظاهرا به دستور برادر حاکم کرمان در این مکان که چوپان‌محله بوده یک باغ و یک عمارت ساخته شده. آن زمان، هیچ اثری از ساخت‌وسازهای ناهمگون فعلی در اطراف باغ نبوده؛ سمت غربی مجموعه، یک درِ چوبی وجود دارد که شاهدی بر این ادعاست. به گفته‌ی ابراهیم‌نژاد این در به سمتی باز می‌شده که صحرا بوده و به درِ هیزمی معروف است.

علی ابراهیم‌نژاد در باب معرفی بیش‌تر این عمارت توضیح می‌دهد: «نقشه‌ی باغ، ایرانی ـ فرانسوی است و گفته می‌شود پسر مرتضی قلی‌خان حاکم کرمان، نقشه‌ی این باغ را از کشور فرانسه آورده؛ معمار آن را کسی تاکنون شناسایی نکرده است».

این باغ پس از یک دهه، توسط شیخ ابوالقاسم هرندی که تاجری خوشنام و اهل یزد بوده خریداری شده و به‌عنوان محل اقامت وی در کرمان مورد استفاده قرار می‌گیرد. این باغ کمی بیش‌تر از دو هکتار مساحت دارد.

در همین‌حال، کسانی که باغ‌موزه هرندی را می‌شناسند اذعان دارند یکی از رویدادهای مهمی که در این باغ رخ داده، مربوط به اقامت رضاشاه پهلوی در آن است.

ابراهیم‌نژاد در این‌باره می‌گوید: «سال ۱۳۲۰ در جریان تبعید رضاشاه به جزیره‌ی موریس، به‌دلیل مشکلی که برای ماشین حامل او در یزد پیش می‌آید سفر را متوقف کرده و به کرمان می‌آیند و آن‌طوردخترش در خاطرات خود گفته، سه روز و چهار شب در این باغ اقامت می‌کنند».

بنا به روایت مدیر باغ‌موزه هرندی؛ «در جریان این سفر و این اقامت، هیات همراه رضاشاه تصمیمی گرفته و پیشنهاد می‌‌دهند که در این محل، موزه رضاشاه کبیر راه‌اندازی شود؛ ظاهرا نصف این مجموعه را هم آقای هرندی به وزارت فرهنگ وقت اهدا می‌کند و نصف دیگر آن را برای راه‌اندازی موزه رضاشاه خریداری می‌کنند».

در آن دوران اما هیچ فعالیت خاصی در این مکان جریان نداشته تا این‌که انقلاب پیروز می‌شود. به گفته‌ی ابراهیم‌نژاد؛ پس از انقلاب، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صاحب باغ‌موزه هرندی شده و اولین اداره کل فرهنگ استان کرمان را نیز در این محل راه‌اندازی می‌کنند که تا آخر سال ۷۰ با همین کاربری مورد استفاده بوده. پس از مدتی اما، میراث فرهنگی زیرمجموعه‌ی وزارت وقت فرهنگ و ارشاد قرار می‌گیرد و با این اتفاق، اداره میراث فرهنگی استان کرمان که پیش از این در یک کاروانسرا در بازار فعالیت می‌کرده به این محل منتقل می‌شود و در جریان این انتقال، یک‌سری عملیات بهسازی و بازسازی نیز در مجموعه اتفاق می‌افتد.

ساختمان باغ‌موزه هرندی دو طبقه بوده و پس از جابه‌جایی اداره کل میراث فرهنگی استان به مکان فعلی خود در بافت جدید شهر و نبش بلوار هوانیروز؛ تصمیم به تعریف کاربری موزه برای این بنا گرفته می‌شود.

اکنون باغ‌موزه هرندی از تعدادی موزه و یک سایت اداری تشکیل شده؛ ابراهیم‌نژاد می‌گوید: «بخش اداری باغ‌موزه، محلی است که در گذشته به‌عنوان آشپزخانه‌ی باغ مورد استفاده بوده. آقای هرندی، به‌دلیل موقعیت اجتماعی و اقتصادی‌ای که داشته، در این محل میهمان و بروبیاهای فراوانی داشته و این، می‌طلبیده که آشپزخانه و اصطبل و سایر فضاهای خدماتی ایجاد شود؛ آشپزخانه در این مکان فعال بوده. همچنین یک حمام نیز در این مجموعه بوده که در حال حاضر اثری از آن نیست». به گفته‌ی او، حمام این مجموعه تا دهه‌ی ۳۰،۴۰ فعال بوده است.

ابراهیم‌نژاد درباره‌ی وضعیت کنونی این باغ‌موزه‌ی ارزشمند توضیحات بیش‌تری می‌دهد که در ادامه می‌توانید بخوانید:

آقای ابراهیمنژاد! از چه سالی تصمیم به راهاندازی موزه در این محل گرفته شد؟

سال ۸۰ و زمانی که آقای سید محمد بهشتی ریاست سازمان میراث فرهنگی کشور را برعهده داشتند، شادروان «حسین مسعود» هنرمند کرمانی که در زمینه‌ی ساز تخصص داشته با همسرشان «گیلان نیک‌پور» به سازمان، پیشنهاد راه‌اندازی موزه‌ساز را ارایه و برای تحقق آن تلاش فراوانی می‌کنند. این پیشنهاد پذیرفته می‌شود و در طبقه‌ی همکف ساختمان موزه هرندی که دو طبقه است، موزه سازهای سنتی کرمان راه‌اندازی می‌شود و در حال حاضر، مجموعه‌ای از سازهای سنتی ایرانی و برخی سازهای فرنگی در آن نگه‌داری می‌شود که سازهای زنده‌یاد حسین مسعود هستند. به علاوه، سازهایی در موزه داریم که متعلق به آقای سید فواد توحیدی؛ پژوهشگر موسیقی بوده. یک‌سری از سازها را از ایشان خریده‌ایم و تعدادی دیگر را خود ایشان به موزه اهدا کرده است. در طبقه‌ی اول این ساختمان نیز، موزه‌ی باستان‌شناسی راه‌اندازی شده؛ از آنجا که کرمان از لحاظ باستان‌شناسی آثار منحصر بفردی دارد، تصمیم گرفتند که اینجا به عنوان موزه‌ای منطقه‌ای فعال شود. این موزه چند بخش دارد؛ بخش شهداد که اشیاء مربوط به کاوش‌های باستان‌شناسی شهداد در آن نگه‌داری می‌شود، یکسری از اشیاء جیرفت را نیز در موزه داریم. همچنین اشیایی از دوره‌ی اسلامی دقیانوس جیرفت در موزه در معرض دید است. به‌علاوه، اشیاء باستان‌شناسی که در جریان کاوش‌های سال‌های ۷۷ و ۷۸ در منطقه‌ی رمشک در جنوب کهنوج کشف شده، در این موزه نگه‌داری می‌شود.

سمت چپ ورودی موزه، تابلوی راهنمای موزه دیرینشناسی نصب شده. دربارهی این موزه هم توضیح میدهید؟

اینجا در واقع موزه نیست چون هیچ استانداردی از موزه را ندارد. آقای محسن تجربه‌کار، مجموعه‌ای از فسیل‌های ارزشمند را جمع‌آوری کرده که در این مکان نگه‌داری می‌شوند. موزه نیست. فقط جایی است که آثار نگهداری می‌شود.

در واقع یک انبار است.

نه. ما هرچه که داشتیم و در توان‌مان بود، در اختیار ایشان گذاشتیم اما ویترین‌های اینجا متعلق به موزه‌ی فسیل نیست. فسیل‌ها وزن و ابعاد بزرگی دارند و باید در ویترین‌های خاصی نگه‌داری شوند. مساله این است ما هنوز نتوانستیم تعیین تکلیف کنیم که برای موزه‌ی دیرین‌شناسی به‌طور مشخص چه‌‌کاری باید انجام بدهیم؟ مکان دیگری هم نداریم که بتوان به‌عنوان موزه آن را تجهیر کرد. متاسفانه این بخش از باغ‌موزه شرایط خوبی ندارد.

 

 مطبوعات در تعطیلات به سر میبرند!

گفته شد برخی اشیای موزه مطبوعات کرمان هم اینجا و در انبار نگهداری میشود.

بله. همین‌طور است. سال ۸۴ با پیگیری‌هایی که صورت گرفت، به‌عنوان اولین موزه مطبوعات کشور، این موزه در کرمان راه‌اندازی شد. اما چالش‌هایی داشت و آن‌طور که باید و شاید نتوانستیم کاری درخور شان تاریخ مطبوعات استان انجام دهیم. ما آدم‌های بزرگی در این حوزه داشتیم و داریم اما نتوانستیم با خانه‌مطبوعات و اداره ارشاد فکری اساسی برای این موزه بکنیم. متاسفانه از همان ابتدا، موزه را در فضایی راه‌اندازی کردند که اصلا مناسب نبود. شاید برای شروع توجیه داشت اما قرار بود بعد از مدتی، فضای موزه توسعه یابد و استانداردهایی صورت گیرد اما همه ناتمام ماند تا رسیدیم به امروز که کلا موزه تعطیل شده است.

کدامیک از اموال موزه مطبوعات اینجاست؟

چیز خاصی نیست. آرشیوی از روزنامه‌ها و چند تا ماشین تایپ قدیمی در انبار باغ‌موزه هرندی نگهداری می‌شود.

شرایط نگهداری چگونه است؟ نگرانی‌هایی وجود دارد و می‌گویند احتمال نم‌زدگی و تخریب این اموال بالاست.

مطمئن باشید نم‌زدگی اینجا اصلا نداریم اما بالاخره جایی که دارند نگه‌داری می‌شوند، انبار است. باید فکری عاجل برای تعیین وضعیت موزه مطبوعات بشود. از مسوولان ارشاد و خانه‌مطبوعات و همکاران خود در اداره کل تقاضا دارم بیایند راهی بیابیم تا موزه را بازگشایی کنیم؛ البته نه با شیوه‌ای که در چند سال گذشته داشتیم. این شیوه اگر خوب بود به این جا نمی‌رسید که تعطیل شود.

در مورد اشیایی که موزه مطبوعات اینجا دارد چه نگرانیای وجود دارد؟

نگرانی خاصی نداریم.

چه اقداماتی برای آسیب ندیدن آن انجام میدهید؟

شرایط محیطی از لحاظ رطوبت و دما کنترل شده و سم‌زدایی هم کردیم که خدای نکرده اتفاقی نیفتد. اما نگه‌داری اشیاء آن هم کاغذ، در انبار سخت است. مرتب باید به آن سر بزنیم که مشکلی نداشته باشند. ای کاش دست‌اندرکاران می‌آمدند راهی پیدا کنیم تا موزه بازگشایی شود. قرار نیست این موزه همیشه تعطیل باشد.

در یک سالی که شما در مجموعه باغموزه هرندی حضور دارید؛ مذاکره و پیگیریای دربارهی وضعیت موزه مطبوعات صورت گرفته؟

متاسفانه نه. اصلا. ما یک واحد موزه‌ها نیز در اداره کل داریم؛ شاید با همکاران ما در آنجا صحبت کردند البته اگر تصمیمی گرفته شده بود ما نیز مطلع می‌شدیم. با خود ما به‌طور مستقیم اما هیچ مذاکره‌ای صورت نگرفته است.

شما از سرنوشت دیگر اشیای موزهمطبوعات اطلاعی دارید؟

شنیدم برخی از کسانی که اشیایی را در موزه امانت گذاشته بودند آن را پس گرفته‌اند؛ در حال حاضر، موزه مطبوعات کاملا تخلیه شده است. اگر بخواهند موزه مطبوعات را راه‌اندازی کنند ما آمادگی داریم که با متولیان فرهنگ و ارشاد و خانه‌مطبوعات در این‌باره هم‌اندیشی کنیم.

 

 سازها در بیصدایی فریاد میزنند!

موزه ساز این مجموعه هم حاشیههای زیادی همراه داشته. سال گذشته، آقای توحیدی به رسانهها گفت که میخواهد سازهایش را پس بگیرد و به موزه تهران ببرد. این اتفاق افتاد؟

سازهای آقای توحیدی دو دسته هستند؛ یک دسته را ما خریداری کرده‌ایم که الان جزو اموال دولتی هستند. اما برخی سازها را ایشان اهدا کرده. در جریان اهدای اشیاء به موزه، قوانین و ضوابطی وجود دارد و فرم‌های هبه‌نامه را باید امضا کنند. پس از این، شرایط عودت سخت است. ما در این موزه، ساز روان‌شاد «ایوب دژاکام» را هم داریم که خانواده‌‌شان هبه کردند. در مورد سازهای آقای توحیدی نیز پیگیری‌هایی انجام دادیم و انشاا… مشکل حل می‌شود.

یعنی سازها را به ایشان برمیگردانید؟

خودشان گفته‌اند که می‌خواهند سازها را پس بگیرند. آقای توحیدی از هنرمندان کرمان و فرد بسیار قابل احترامی است. بنده شخصا هیچ چالش جدی با ایشان نداشتم و خودشان هم در وهله‌ی اول دلشان می‌خواهد سازها در کرمان نگه‌داری شود اما دغدغه‌هایی هم دارند. ما تلاش داریم تا موزه استانداردسازی شود اما واقعیت این است که کسی را نداریم تخصص درباره‌ی نگهداری و مرمت ساز داشته باشد. در این‌باره من بارها با انجمن موسیقی صحبت کردم. الان هم از طریق نشریه‌ی شما از دوستان خواهش می‌کنم بیایند به ما کمک کنند. ما متخصص در زمینه‌ی مرمت و اجرای ساز نداریم؛ ابتدا که موزه راه‌‌اندازی شد، قرار بود هر چند وقت یک‌بار، برنامه‌ای برگزار شده و کسی بیاید با سازها اجرا داشته باشد. خوب وقتی کسی نمی‌‌آید، ما چه باید بکنیم؟ از موسسات و آموزشگاه‌ها و انجمن‌ موسیقی خواهش می‌کنم صدای ما را بشنوند و به اینجا بیایند. حتی برای اجرای برنامه‌هایشان حاضریم فضای محوطه‌ی موزه را در اختیارشان بگذاریم.

یکی از خواستههای آقای توحیدی، توسعهی موزه ساز برای بهبود شرایط نگهداری سازها بود. در اینباره برنامهای دارید؟

برای توسعه امکانی در اختیار ما نیست؛ ببینید یکی از مشکلاتی که کل سازمان میراث فرهنگی درگیر آن است این بوده که راه‌اندازی موزه، در بناهای تاریخی اتفاق افتاده. این کار اشتباه است؛ در کشورهای دیگر، موزه را از ابتدا طراحی کرده و می‌سازند و طبیعی است در کنار آن، انبار و آزمایشگاه و اتاق‌های نمایش مناسب نیز ساخته می‌شود ما اما براساس فضایی داریم باید ویترین‌ها را طراحی کنیم که همیشه محدودیت‌هایی ایجاد می‌شود. ویترین‌ موزه‌های ما به‌ویژه موزه ساز باید روزآمد شود. کجا شما موزه‌ی ساز دیده‌اید که مثل موزه‌ی ما ساکت و بی‌صدا باشد؟ موزه‌ی ساز، موزه‌ی موسیقی است. بازدیدکننده باید بتواند صدای سازهایی که نگه‌داری می‌شود را بشنود. اما چنین امکانی اینجا نداریم.

با این شرایط، حتما برخی از سازهای موزه باید از بین رفته باشد. درست است؟

ساز از مواد آلی تشکیل شده؛ از پوست و چوب و سیم که بسیار در معرض خطر هستند. مثلا اگر شرایط نگه‌داری ویژه نباشد، سازهای پوستی از بین می‌رود. خوشبختانه در موزه‌ی ما هیچ سازی از بین نرفته اما برخی صدمه دیده‌اند. مثلا ساز پوستی خشک شده. خود هنرمندان موسیقی می‌دانند ساز باید مرتب نواخته شود و اگر صدایش در نیاید و با آن نواخته نشود، می‌میرد. عرض کردم که از ابتدا هم برای این‌که چنین مشکلی پیش نیاید، قرار بود برنامه‌هایی در حاشیه‌ی موزه اجرا بشود که نشد. از هنرمندان موسیقی استان خواهش می‌کنم بیایند این سازها را دریابند. هم‌اکنون در حال انعقاد یک قرارداد برای مرمت برخی از این سازها هستیم. هنرمندان موسیقی اگر این مطلب را می‌خوانند، ازشان تمنا دارم بیایند به ما کمک کنند.

 

 بهشت باستانشناسی کرمان در تنگنا!

در موزه باستانشناسی که از مهمترین بخشهای این مجموعه است، با چه چالشهایی روبهرو هستید؟ یکی از مشکلاتی که همیشه وجود داشته، وضعیت سرمایش و گرمایش آن است. چرا برای آن فکری نمیکنید؟

خوشبختانه موزه باستان‌شناسی مشکل خاصی ندارد و از استاندارد بالایی برخوردار بوده و ویترین‌ها روزآمد و مناسب است. اما در زمینه‌ی سرمایش و گرمایش همان‌طور که خودتان اشاره کردید مشکل داریم آن هم به دلیل این‌که موزه، در یک بنای تاریخی راه‌اندازی شده. در چنین ابنیه‌ای کار سرمایش و گرمایش سخت است. اینجا موتورخانه‌ای تعبیه شده که قدیمی بوده و متاسفانه در محلی است که برای همسایگان آزار و اذیت داشته؛ آن‌ها هم گلایه کردند و چندسال قبل، موتورخانه قطع شد و الان سرمایش و گرمایش موزه با مشکل مواجه است؛ البته قول داده‌اند تا اعتباری برای تقویت و به‌روز کردن موتورخانه اختصاص داده شود. در مجموع، مشکل خاصی در موزه نداریم و آثار منحصر به‌فرد در آن نمایش داده می‌شود.

اینکه میگویند انبار موزه هرندی نیز اشیاء عتیقه زیادی نگهداری میشود صحت دارد؟

بله. ما اشیاء بسیار زیادی در انبار داریم. بالاخره کرمان به بهشت باستان‌شناسی معروف است. چندین فصل کاوش در مناطق مختلف استان انجام شده و آثار زیادی به دست آمده. از طرفی، با تلاش‌هایی که یگان حفاظت میراث فرهنگی استان داشته و جا دارد از ریاست این یگان قدردانی کنم؛ در شهرستان‌هایی مثل بافت و ارزوییه و جیرفت مرتب شاهدیم مردم دارند اشیاء عتقیه و باستانی که در دست دارند را تحویل میراث می‌دهند. این اشیاء به کرمان منتقل می‌شود و به انبار می‌رود تا پس از طی یک پروسه برای ثبت و در صورت نیاز مرمت آن، به موزه منتقل شود. ساختار همه‌ی موزه‌ها اما این‌گونه است که اشیاء آن هر از گاهی عوض می‌شود. موزه باستان‌شناسی کرمان نیز این‌گونه است اما متاسفانه چون در این موزه، گالری نداریم، پروسه‌ی تعویض اشیاء طولانی می‌شود. کرمان نیاز به یک موزه‌ی خیلی بزرگ دارد؛ چند سال قبل و در زمان استانداری آقای رئوفی‌نژاد قرار شد موزه منطقه‌ای در کرمان احداث شود. کلنگ آن را هم کنار پارک ریاضیات بر زمین زدند اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد.

دلیل آن چه بود؟

به‌طور دقیق نمی‌دانم اما شنیدم پس از انجام آزمایش خاک، به این نتیجه رسیدند که آب‌های زیرسطحی بالاست و در آن مکان امکان احداث موزه وجود ندارد. آقای رزم‌حسینی هم پیشنهاد تجمیع موزه‌ها را دادند و گفتند که مثلا این موزه را به مجموعه‌ی بازار تاریخی منتقل کنیم. این اتفاق خوب است چون همه‌ی موزه‌ها در یک محدوده قرار می‌گیرند اما مساله این است که چنین فضایی در مجموعه‌ی بازار نداریم تا بتوانیم موزه باستان‌شناسی را منتقل کنیم. از مسوولین ستادی میراث استان و مقامات استان خواهش می‌کنم اعتباراتی را در نظر بگیرند تا یک موزه‌ی خیلی بزرگ برای کرمان بسازیم. الان کلی اشیاء شهداد و جیرفت ما در موزه ملی ایران است؛ دو، سه بار مذاکره کردیم و به آن‌ها نامه نوشتیم که اشیاء را برگردانند. مسوولین موزه نیز موافقت کردند اما خودمان منصرف شدیم چون شرایط نگهداری اشیاء را نداریم.

شرایط انبار برای نگهداری این اشیاء شرایط چهقدر استاندارد است؟

انبار خوب و مطلوب است. قفسه‌ها بزرگ و مناسب بوده و فضا مرتب چک می‌شود تا عوامل تخریبی مشاهده می‌شود.

امکان بازدید از انبار برای عموم وجود ندارد؟

نه.

برای من بهعنوان خبرنگار چهطور؟

ورود به انبار با سخت‌گیری‌هایی همراه است. باید پروسه‌ای را طی کنید و مجوز بگیرید.

 درختان باغ هرندی ایستاده میمیرند!

آقای ابراهیمنژاد! یکی دیگر از بخشهای ارزشمند این عمارت، فضای سبز و باغ آن است که وضعیت کنونی آن چندان شباهتی با باغات تاریخی ندارد! قبول دارید؟

باغ هرندی درختان متنوع و فراوانی اعم از ثمرده و تزیینی داشته که با گذشت زمان، اکثر درختان میوه‌ی آن خشک شده و کاج‌ها باقی مانده است. درختان کاج هم بیش از ۶۰ سال سن دارد و به‌خاطر عمر طولانی و ارتفاع زیاد، برخی‌شان آسیب دیده‌اند. در جریان بازسازی باغ در سال ۸۰ و زمان مدیریت آقای فکورپاس، محوطه بازسازی و باغ اصلاح شد. از درختان میوه‌ی این مجموعه، فقط تعدادی درخت انار باقی مانده؛ انار و انجیر در باغات ایرانی در کویر کاشته می‌شده. البته در برخی باغات، خرمالو هم بوده اما تا جایی سراغ داریم در این مجموعه، خرمالو نکاشته‌اند.

سیستم آبیاری مجموعه در گذشته چگونه بوده است؟

در گذشته، ظاهرا آبیاری باغ به دو شیوه صورت می‌گرفته؛ یکی با گاوگرد بوده که در گوشه‌ی جنوب‌غربی باغ واقع شده بوده؛ طی یک فرآیند و با حرکت گاو، محور متصل به آن، حرکت می‌کرده و باعث می‌شده کوزه‌هایی که به سر طناب وصل بوده وارد چاه شده و بعد از پر شدن، به بیرون منتقل می‌شده است. از گاوگرد برای آبیاری مقطعی این باغ استفاده می‌کرده‌اند. شیوه‌ی دوم، ورود آب قنات به داخل بوده؛ قنات از سمت عباس‌علی کنونی می‌آمده و از باغ عبور کرده با آبیاری آن، از ضلع شمال‌غربی باغ خارج می‌شده است.

لابهلای همین درختانی که باقی مانده کاج و سروهایی دیده میشود که خشکیدهاند. مشخص است در نگهداری آن دقت کافی نشده. کمآبیاری صورت میگیرد؟

کم‌آبیاری نشده. اینجا یک حلقه چاه داریم و آبیاری مرتب انجام می‌شود. مشکل همان‌طور که گفتم عمر طولانی درختان اینجاست. باید کشت جایگزین در این مجموعه انجام بشود. جالب است که چندی پیش، مدیرمحترم موزه هنرهای معاصر صنعتی نیز به من تلفن کرد و گفت که فضای سبز موزه چنین مشکلی پیدا کرده و من هم به ایشان گفتم ما هم همین گرفتاری را پیدا کردیم. در باغ‌موزه هرندی خاک آزمایش شده و باید تعویض شود.

سال گذشته آقای روحی (معاون میراث فرهنگی استان) گفت که به دنبال طرحی برای نجات باغ هستند. این طرح به کجا رسیده است؟

مذاکراتی با مرکز تحقیقات جهاد کشاورزی و سازمان نظام مهندسی کشاورزی و دانشگاه شهید باهنر کرمان صورت گرفته و کارشناسان آمدند و از فضای سبز مجموعه بازدید کردند. همین چند وقت پیش بود که اطلاع پیدا کردم مراحل انعقاد یک قرارداد در حال طی شدن است تا بیایند مطالعات را انجام دهند و طرحی نوشته شود. برخی از کارشناسان دانشگاه باهنر می‌گفتند ۷۳۰ نوع انار داریم؛ اگر برخی نمونه‌ها اینجا کاشته بشود باغی بی‌نظیر در خاورمیانه خواهیم داشت. اما برای انجام هر اقدامی، نیاز به اعتبار است که در اختیار نداریم. مشکل ما بودجه‌های اندک و قطره‌چکانی است.

اما درختان منتظر نمیمانند که پول به شما برسد. درختان ضعیف شدهاند؛ اگر خدای نکرده آفتی به باغ بزند، چیزی برایمان نمیماند!

خوشبختانه باغ آفت ندارد. اما آن‌طور کارشناسان می‌گویند؛ ریشه‌های این‌ درخت‌ها عمیق شده و به بستری رسیده که نمی‌توانند آب را جذب کنند. کارشناسان می‌گویند عمر درختان این باغ تمام شده و باید هرچه سریعتر کشت جایگزین انجام شود. شهرداری در این‌باره خیلی همکاری خوبی دارد و قول داده‌اند هر تعداد درخت خواستیم به ما بدهند.

خوب چرا این کار را انجام نمیدهید؟

پول می‌خواهیم تا خاک باغ را تعویض کنیم. تعویض خاک و کشت‌وکار باید در زمان خاصی انجام بگیرد و مثلا  زمستان گذشته باید این کار را می‌کردیم. حالا مطالعات دارد انجام می‌شود. امیدوارم هم همکاران ما در اداره کل میراث و هم مقامات استان حمایت کنند تا بتوانیم این باغ‌موزه را از وضعیت فعلی به شرایط مطلوب برسانیم.