گفتوگو با محمد علیزاده، گرافیست؛ به مناسبت برگزاری نمایشگاه نشانه نوشتارهای “باغ ایرانی“ در گالری یادگاران صنعتی
کرمان با آلودگی نوشتاری مواجه است
رحیم بنی اسد آزاد – محمد علیزاده کارشناس ارشد ارتباطات تصویری است او از فعالان هنر تجسمی کرمان است و دغدغهی این هنر را دارد و همیشه در برنامههای این حوزه ردی از او دیده میشود. او تا کنون چندین جشنواره تجسمی را داوری و راه اندازی کرده است. علیزاده اما این بار آثاری از نشانه نوشتارهای خود را با عنوان «باغ ایرانی» در گالری یادگاران صنعتی به نمایش درآورده؛ نمایشگاهی که از ۲۸ مهر تا ۴ آبان در این گالری برپا است؛ گفت و شنید پیش روی من با او دربارهی این نمایشگاه و نشانه نوشتارهایش است.
از نمایشگاه باغ ایرانی بگویید؛ چه شد که تصمیم گرفتید این نمایشگاه را برگزار کنید؟
نشانه نوشتار باغ ایرانی دلمشغولیای است که از مدتها قبل همراه من بوده و مرا به مشق و نوشتن و تفکر در مورد این عنوان واداشته است. یکی از علاقههای شخصی من در مقولهی تایپ و طراحی حروف و تایپوگرافی، پرداختن به موضوعاتی است که رنگ وبوی اینچنینی دارند که پرداخت و اهمیت بیشتری را در جامعه میطلبند. باغ جایگاه بسیار مهمی در ادبیات، معماری، تصویرگری و بافت و تزئینات شهری و روستایی ما داشته است. باغ ایرانی دغدغهای است که متاسفانه چنان که باید و شاید مانند گذشته به آن نگاه شایسته و قابل اجری نشده است. نشانه نوشتار باغ ایرانی شاید تلنگری باشد به این نکته که فراموش نکنیم آنچه را که داشتهایم.
هر دو مقوله نشانه و نوشتار در فرهنگ ما جایگاه ویژهای دارند. نگاه ما به خوشنویسی و گرافیک آن و همچنین حوزهی ارتباط تصویری آن درگذشته، نگاه بسیار شایستهای بوده. نوشتار جدا از نشانه بودن و دارای معنی درونی، وسیلهای بود برای ارتباط بهتر با مخاطب و زیباتر کردن محیط. نوشتار چیزی جدا از معماری و حتی وسایل کاربردی روزمره نبود و یادآور شعر و عرفان و موسیقی و اخلاق بود. به بیان دیگر نوشتار و نشانههای آن هم کارکرد زیبایی شناسانه داشت و هم کاربردی صحیح و ملموس در جامعه.
از شکلگیری آثار نمایشگاه بگویید؟
آثار این نمایشگاه را بدون دخالت کامپیوتر خلق کردم به این دلیل که معتقدم برای رسیدن به نشانه نوشتاری باید بسیار مشق کرد. با تجربه و بن مایهی خوشنویسی که دارم – نه با رویکرد سنتی آن- از فرهنگ و سنت الهام گرفتم و نگاه به ماندگار بودن و آیندهنگری و نو بودن ترکیب را هم در نظر داشتم. جای تاسف است که در مراکز آموزشی گرافیک نگاه به نوشته و نشانه، نگاه شایستهای نیست و اغلب مدرسان و دانشجویان به دنبال ایدههای خود در کامپیوتر هستند که منجر به عدم خلاقیت در این حوزه میگردد و آثار بوجود آمده را در سطح تقلیدی نازل نگه میدارد.
چرا بعضی از آثارتان را روی سفال اجرا کردید؟
برخی از نشانه باغ ایرانی را روی سفال اجرا کردم. این مساله برای من از این جهت حایز اهمیت بود که سفال در معماری و زندگی روزمره ما نقش مهمی را ایفا میکرده و اگر ما امروزه خطوطی را در بناها و ظروف به یادگار داریم به واسطهی استقامت و اصالت این متریال بوده است. اما امروزه دیگر خبری از آن جایگاه والای سفال و کاشی و نوشته در بین مردم نیست و گرافیک جامعه ما پر است از مواد و مصالح ناآشنا و بیربط به فرهنگ ما. در این نمایشگاه تولید آثار سفالین را با همراهی و راهنمایی همسرگرانقدرم سرکار خانم مهدیه ضیاالدینی انجام دادم. ابتدا ظروف با گل ساخته و پخته شد بعد روی آن لعاب مورد نظر زده شد و باز در کوره پخته شد و در نهایت بر روی آن طراحی نوشتار صورت گرفت و برای سومین مرتبه عملیات پخت انجام شد.
این که سفال و تابلوها در نمایشگاه همزمان به نمایش درآمده است نوعی چیدمان است؛ از شیوهی ارایه آثار بگویید؟
ارایه نمایشگاه ترکیبی است از حوزهی طراحی نوشتار و چیدمان ظروفی با خط و عنوان باغ ایرانی؛ در این چیدمان به دنبال نشان دادن باغ به مفهوم ایرانی آن در جامعه با تکرار طراحی عنوان باغ ایرانی بودم. کوچک بودن قطع آثار حاوی این پیام است که همیشه اندازهی بزرگ یک نوشتار دلیل بر دیده شدن آن نیست بلکه باید به زیبایی و محتوای آن فکر کرد تا خود را عیان سازد. در مجموعهی باغ ایرانی تمام تلاشم بر این بود که داشتههایمان را و غافل شدن از آن را یادآور شوم؛ که به مفاهیم و عناصر درونی هنر ایرانی توجه کنیم و آن را در لحظه لحظهی زندگی خود به کار بگیریم. این که به این مفهوم توجه داشته باشیم که باغ و باغچه جزیی از هویت و فرهنگ ماست و هنرها و صنایع درون آن کاملا در تار و پود این مفهوم عجین است. موسیقی متن نمایشگاه نیز ساخته و بداهه نوازی خودم با تنظیم دوست عزیزم علی اصفهانی بود که همهی تلاشم در ساخت آن هماهنگ بودن با موضوع نمایشگاه است.
استفاده از نشانه نوشتار در حال حاضر چقدر بین مردم رایج است و این هنر چقدر شناخته شده است؟
شاید کمتر مقولهای را بتوان یافت که خالی از نشانههای نوشتاری باشد. در حقیقت، حوزهی نوشتار یکی از مهمترین ارکان ارتباط تصویری است. پس اهمیت و ضرورت آن در جامعه عیان است؛ اما چیزی که مهمتر از آن است نوع برخورد و استفادهی ما از نوشتاراست که متاسفانه جایگاه شایستهای ندارد. در بسیاری از صنوف، استفاده از خطوط نه براساس آگاهی و علم که بر اساس سلیقهی فردی است و در غالب موارد هم اشتباه است. با ورود کامپیوتر و پیرو آن افراد غیرمتخصص به این حوزه، با چالشها و آسیبهای جدی به گرافیک محیطی روبرو هستیم. غالب نشانههای نوشتاری در حال حاضر موضوعیت وجایگاه مناسب بصری ندارند.
مسالهی دیگر ارایهی این نشانهها در جامعه است؛ استفاده از متریالهایی که سنخیتی با فرهنگ ما نداشته و در برخی نقاط حتی مناسب جغرافیای آن منطقه نیستند. به عقیدهی من رجوع به هنرهای سنتی برای ارایهی آثار نوشتاری در جامعه میتواند راه حل مناسبی برای بیان بصری نوشتار باشد.
آیا نشانه نوشتارها در گرافیک محیطی شهر دیده میشود و کرمان از این نظر چه مشکلاتی دارد؟
بارها و بارها از طریق همین رسانه اعلام کردم که کرمان از نظر رویکرد بصری و محیطی و نوع نگاه به طراحی نوشتار و تصویر، بسیارآشفته است و ضعف مدیریتی و عدم ساماندهی و نگاه کارشناسانه بر پایهی اصول و ضوابط ارتباط تصویری در آن، کاملا عیان است. در این شهر هر کسی اجازه دارد به هر اندازه که میخواهد با نوشتار و تصویر و نور خودنمایی کند.
به عنوان مثال نگاهی بیاندازید به تابلوهای مغازهها به اندازه بیلبوردها به تزیینات شهری و معماری. آیا باید در شهری با بهترین پیشینه که آثار ماندگاری در معماری و کاشیکاری و خوشنویسی و هنرهای سنتی داراست، با این اوضاع اسف بار روبرو باشیم؟ کی وقت آن میرسد که ما به یک قانون جامع و ماندگار و قابل اجرا در حوزهی ارتباط بصری شهری برسیم؟ تا کی باید آزمون و خطا انجام دهیم؟ چه وقت حساب زیبایی و فرهنگ و کارکردهای صحیح آن را از رویکردهای مالی و درآمدزا که به یک آفت بصری تبدیل شده جدا میکنیم؟ متاسفانه هنوز در مقولهی نوشتار به ابتداییترین فاکتورها مانند عدم ارتباط نام برخی از صنوف با کارایی آنان توجه نمیکنیم و قانونی برای آن نداریم. چه برسد به طراحی نوشتار، ارتباط آن با موضوع، اندازه و رنگ آن و در نهایت مفهوم و زیبایی آن. وقتی به یک بنای سنتی نگاه میکنیم میبینیم که نوشتار و پیامی که درون آن نهفته است عاملی است برای رسیدن به وحدت در کل مجموعه؛ حال چه اسم بنا باشد چه محتوای آن که ممکن است یک پیام دینی یا عرفانی باشد، از بنا جدا نیست و در آن به زیبایی هرچه تمامتر نشسته است. اما امروزه هرکس برای خودنمایی و بزرگتردیده شدن سعی در ربودن گوی سبقت از دیگری دارد. به عقیدهی بنده در این شهر با آلودگی نوشتاری مواجهیم.