گفتوگو با حمید میرحسینی و سمیرا شیخ مظفری؛ زوج هنرمند و فیلمساز
برای ساخت فیلم میجنگیم!
زندگی من مدیون سینما است سنتهای فرهنگی را ثبت میکنیم
رضا شمسی – در آستانه ۴۰ سالگی دیگر مستندساز شناخته شدهای است و تا کنون مستندهای متعددی ساخته است. اگرچه تجربههایی در ساخت فیلم داستانی و حتی انیمیشن هم دارد اما بیشتر ساختهها، دستاوردها و شهرتش در حوزه مستند است که البته بیشترشان موضوع محلی و بومی دارند. مستندساز بودن را خودش هم قبول دارد و میگوید: «زندگی خود را مدیون سینمای مستند میدانم.»
سید حمید میرحسینی اکنون ساخت مستند «مافه» را درباره یک مراسم آیینی در شهداد به پایان رسانده و می خواهد مجوز پخش در شبکه خانگی را برای این فیلم بگیرد. این مستند یک ویژگی خاص دیگر هم دارد و آنهم اینکه به شکل مضاعفی مستند است. چرا که تهیه کننده و پژوهشگر آن دکتر عباس تقی زاده است که تخصصش شهداد شناسی است!
به هر حال به مناسبت پایان یافتن مافه با حمید میرحسینی گفت و گو کردهام و در این گفت و گو از وضعیت شخصی او به عنوان مستند ساز پرسیدهام و سراغ پروژهی بزرگ روحالله خالقی را هم گرفتهام.
من میخواهم گفت و گو را با یک سوال غیر متعارف شروع کنم و بپرسم بودجهی ساخت یک فیلم مستند چند است؟
توضیح این سوال خیلی سخت است. من نمیتوانم پاسخ کلی بدهم چون در هر شهر، در شرایط متفاوت و به ازای هر موضوعی فرق میکند. اما من میتوانم از تجربهی خودم صحبت کنم. این توضیح را هم بدهم که اولویت من همیشه انجام کار بوده نه حفظ استاندارد و تعرفه مالی. اما کف قیمیتی که برای ساخت یک مستند لازم است، فکر میکنم در حدود ۲۰ الی ۳۰ میلیون تومان باشد.
شما به عنوان یک مستندساز جزو فیلمسازان با درآمد بالا محسوب میشوید یا نه؟
نمیدانم! اولا زندگی ما خیلی زندگی پرخرجی نیست، پس به درآمد کم هم قانعیم. ثانیا اگر بخواهم در مقایسه با فیلمسازان دیگر در نظر بگیریم به نظر خودم یک فیلمساز با درآمد متوسط به حساب میآیم. خانه دارم، ماشین دارم، میتوانم با پولم زندگی کنم و سفر کنم و دوباره فیلم بسازم و از این موقعیت راضی هستم.
در واقع میخواهم بدانم اگر یک مستندساز در کرمان کار کند، میتواند یک زندگی متوسط را راه ببرد؟
من باید اول بگویم که خیلی راه آمدهام تا در جایی که الان هستم ایستادهام. من از همان ابتدا که در سن ۱۷ سالگی به انجمن سینمای کرمان پا گذاشتم، میخواستم فیلم بسازم و زندگیام را از همین طریق راهببرم و آنقدر سماجت کردم که به جایی برسم که آرزویم محقق شود و هنوز هم همچنان در حال کارم. برایم خیلی عجیب است که بعضی فیلمسازها با ساخت یک یا دو فیلم، برای همیشه خود را فیلمساز میدانند. من هرچه بیشتر فیلم بسازم بیشتر هم میتوانم سفارش بگیرم. تا کنون در ۵ کشور دنیا فیلم ساختهام. در چندین جشنواره بین المللی داخلی و خارجی کار فرستادهام؛ به هر شکل میخواهم بگویم همین درآمد متوسطی که دارم به خاطر این است که مدام کار میکنم و همیشه سرم شلوغ است. معتقدم یک مستندساز باید به صورت مستمر کار کند.
در این بین خیلی برام جالب است که مستند «مافه» که آخرین کار شما است، یک تهیه کننده شخصی دارد؛ یعنی دکتر عباس تقیزاده که مسلما سرمایهدار نیست و همه میدانیم که ایشان یک شخصیت دانشگاهی و دانشآموخته ارتباطات است. اگر ممکن است برایمان بگویید: چگونه این الفت بین شما و این تهیه کننده شخصی پیدا شد؟
سال ۷۹ زمانی که قرار بود مدرسهای در سیرچ به نام هوشنگ مرادی کرمانی و با حضور خودش نامگذاری بشود، من هم برای تصویربرداری به سیرچ رفتم، آنجا با یک جوان آشنا شدم که در سیرچ معلم بود و داشت با یک دوربین هندیکم فیلم میگرفت؛ با آن جوان معلم که اکنون دکتر عباس تقی زاده میباشد، در آن روز دوست شدم که این دوستی تا کنون ادامه داشته است. با توجه به دانش ایشان و پتانسیلی که در سیرچ و شهداد وجود دارد تا کنون چند همکاری دوستانه با هم داشتهایم؛ ایشان دربارهی پتانسیلهای سیرچ و شهداد مینویسد و من فیلم میسازم.
به هر صورت؛ چند سال قبل کاری داشتم به نام «هوتک در شیدایی» که درباره مراسمهای سنتی و آیینی تاسوعا و عاشورا است، همان سال آقای دکتر تقیزاده تماس گرفت و به من گفت که یک مراسم آیینی منحصر به فرد در شهداد وجود دارد که قابلیت ثبت دارد، من همان وقت چند جلسه با دکتر تقی زاده گذاشتم و رقمی را مشخص کردیم برای اینکه بتوانیم کار را کلید بزنیم.
دکتر تقی زاده هم بر عهده گرفت که برای برای تامین بودجه با مسولان و سازمانهای محلی صحبت کند. ایشان همچنان که برای تامین بودجه تلاش میکرد، اما نظرش بر این بود که معطل تامین اعتبار نمانیم و کار را کلید بزنیم. بنابراین با همت عالی آقای دکتر شروع کردیم و در نهایت هم باید به اطلاعتان برسانم که سرمایهی این کار با همت چند نفر شخص حقیقی علاقهمند به فرهگ شهداد تصویربرداری و تدوین شد و من هم به سهم خود از بخشی از دستمزد خود گذشتم تا کار سرانجام پیدا کند.
یعنی با کمترین هزینه سعی کردیم این کار را به شکل مطلوب انجام بدهیم پس به قول شما این شخص دانشگاهی قرار نبود تهیه کننده باشد و تنها نقش مشاور و پژوهشگر داشت، اما وقتی که کار معطل ماند خود همت کرد و پای کار آمد و الان هم که دارم با شما صحبت میکنم به پیشنهاد آقای دکتر که درباره شهداد پژوهش میکند و مینویسد، قرار است برای ساخت چند مستند هم در شهداد بزنامه ریزی کنیم.
برام جالب است که بدانم وجه پژوهشگرانهی دکتر تقی زاده و اطلاعات مکفیاش درباره شهداد چقدر در کار فیلمسازی شما تاثیر میگذارد؟
قطعا تاثیر میگذارد. مقدمتا بگویم که من در اکثر کارهایم خودم پژوهش میکنم چرا که برای بسیاری از حوزهها پژوهشگر وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد متاسفانه رقمی که برای این بخش در نظر گرفته میشود آنقدر ناچیز است که عملا کار را منتفی میکند. بنابراین تنها کسانی که علاقه دارند و بر یک موضوعی عِرق دارند، تا حدی پژوهش هم میکنند. اما دکتر تقی زاده از آنجا که هم اهل شهداد است و هم دانش و اطلاعات کافی دارد به عنوان یک فاکتور بسیار مهم در فرآیند ساخت کار تاثیر میگذارد، ما بر اساس اطلاعاتی و کدهایی که ایشان میداد، جنبهی کاری و زاویهی دید خود را انتخاب میکردیم.
خیالمان هم به عنوان فیلمساز راحت بود که پژوهش کار مبنای علمی و مستند دارد. بکگراند فکری ما لحظهای است اما مشورت ایشان ما را در فضا قرار میداد.
لطفا دربارهی مافه هم اگر ممکن است توضیح بدهید؟
مافه به معنای نخل است مستند «مافه» در واقع روایت یک مراسم است که به هنگام عزاداری برگزار میشود و صورت بزرگ، آیینی و جمعی آن در روزهای تاسوعا و عاشورا شکل میگیرد. این مراسم در منطقه شهداد برگزار میشود و با موسیقی و دریایی از رنگ همراه است. یعنی استفاده از پارچههای رنگی متنوع و ترکیب این رنگها با هم با نواختن موسیقی همراه میشود. سازهایی که این آیین را همراهی میکنند، سازهای محلی آن منطقه میباشند که گویی آوای مرگ را با شادمانی زندگی تلفیق میکنند. این در حالی است که در دیگر مناطق کشور موضوع عزاداری با رنگ مشکی عجین و هم معنی است اما در مافه ما میبینیم که رودخانهای رنگ و وارنگ در زمینهی سیاه نشانهی عزاداری میشود.
در این مراسم مخصوصا در چند روزی که حوالی تاسوعا و عاشورا برگزار میشود، استفاده از رنگ فزونی مییابد.
با توجه به آنچه میگویید، فکر نمیکنید بهتر بود تا اعتبار بیشتری جذب میکردید تا میتوانستید در بازهی زمانی گستردهتر، تصاویر بیشتری بگیرید؟
متاسفانه باید بگویم شاید ما این مراسم را دیگر در واقعیت نبینیم. همین امسال دکتر تقی زاده از این اتفاق خبر داد و گفت دیگر این مراسم برگزار نشده است.
معنی این حرف این است که چنانچه ما همین تصاویری که گرفتیم، نمیگرفتیم، از این آیین هیچ تصاویر مستندی نداشتیم.
پس در اوج تاسف احساس خوشبخی میکنم که کار را به تاخیر نینداختیم و بخشی از خاطرهی جمعی خود را ثبت کردیم. متاسفانه خرده فرهنگها در حال نابودی است و این آیینها در حال نابودی است و تنها راه اطلاع از آنها ثبت آنها است.
من شخصا به هر منطقهای که میروم میبینم که نگهدارندگان خرده فرهنگها و مراسمهای آیینی و حافظان سنتها قریب به اتفاق بالای ۶۵ و ۷۰ سن دارند و چنانچه دیگر بین ما نباشند ما هیچ اطلاعی از سنتهای شفاهی خود نداریم.
به همین خاطر به نظرم وظیفهی اصلی من و دیگر مستندسازان ثبت آنها است.
کمتر دیدم که فیلمهاتان را نمایش عمومی بگذارید؛ مخصوصا که موضوعاتی که به آن میپردازید بومی است و طبعا باید برای مخاطب کرمانی جذاب باشد، چرا کمتر فیلمها را نمایش میدهید؟
ببینید من خیلی علاقهمندم که فیلمهایم را نمایش بدهم اما دست من نیست. متاسفانه مکانهایی که میتوانند فیلم پخش کنند، خیلی مایل نیستند مستند پخش کنند تصورشان هم این است که فیلم مستند مخاطب ندارد و این تصور هیچگاه محک درستی هم نخورده است که ما ببینیم واقعا مردم مستند دوست دارند یا ندارند؟ به هر حال تصور آنها براین است و امکان نمایش برای ما فراهم نیست.
چرا تلاش نمیکنید که این امکان را فراهم کنید؟
واقعا وقت این کار برای ما نمیماند. از طرفی من که متصدی اکران فیلم نیستم من یک فیلمساز هستم و قاعدتا تمام تلاشم بر این است که یک فیلم خوب بسازم. مراحل بعدی بر عهدهی فعالان بخشهای دیگر است که این وظیفه بر دوش آنها است. به هر حال تنها امید ما این است که فیلم خوب دیده میشود و فعلا تنها راهحلی که به نظرم میرسد تهیه «دیویدی» از فیلمها است که علاقهمندان مثل کتاب تهیه کنند و ببینند.
بگذارید من یک حرف دیگری هم بزنم من معتقدم در زمانه ما ساخت هر فیلم یک معجزه است. چون واقعا هیچ کس نمیخواهد پولش را برای کار فرهنگی و ایده و خلاقیت هنری هزینه کند. در چنین شرایطی تامین هزینه ساخت یک فیلم احتیاج به جنگیدن دارد و ما برای ساخت هر فیلم میجنگیم.
در زمانهای که همه به بهرهی زودبازده و زیاد پول خود فکر میکنند من چگونه میتوانم سرمایهگذار را توجیه کنم که برای ساخت یک فیلم یا هر اثر هنری دیگر که هیچ تضمینی برای برگشت سرمایه ندارد، پول هزینه کند. خلاصه اینکه همینکه فیلم میسازیم معجزه است، آروزی نمایشهای مستمر برای عموم دیگر جزو محالات است.
اجازه میخواهم دربارهی مستند روحالله خالقی هم بپرسم؛ کار در چه مرحلهای است؟
خدا را شکر با همهی مشکلاتی که داشت تصویر برداری آن تمام شد، ما با آدمهای بزرگی باید مصاحبه میکردیم که به دلایل مختلف کهولت سن و مسافرت و مشغله امکان نظم دهی و سرعت به ان خیلی کم بود. با این همه توانستیم با ۴۰ چهرهی موسیقی مصاحبه کنیم.
الان بخشی از کار ما به دلیل عدم منابع آرشیوی باقی مانده. متاسفانه آرشیو قابل اتکایی وجود ندارد که بدانیم از روح الله خالقی هیچ فیلمی وجود دارد یا ندارد؟ بنابراین باید به منابع و افراد مختلف مراجعه کنیم چون نمیخواهیم یک فیلم مصاحبه محور تدوین کنیم. ما میخواستیم علاوه بر ارائهی اطلاعات تصویری از دوران رشد و فعالیت خالقی ارائه دهیم و جنبههای تکنیکی، فنی و همچنین زمینههای اجتماعی و هنری زمانهی روحالله خالقی را به تصویر بکشیم. دائما در حال تلاش هستیم که کاستیها را تکمیل کنیم و فیلم را تدوین کنیم.
تا عید نوروز صبر میکنم و انشالله در بهار سال آینده تدوین را پایان میکنم؟ اگر به من اجازه بدهید میخواهم در این فرصت فیلم روحالله خالقی را به سه نفر تقدیم کنم؛ محمد علی جوشایی، سید علی میرافضلی و محمد عرفان رحیمی. محمد علی جوشایی برای اینکه تنها معاونی بود که مرا صدا زد و تشویق کرد که این فیلم را بسازم، سید علی میرافضلی به خاطر حمایتهای بیدریغش در حد مقدورات و ضوابط و عرفان برای عشق و علاقهی وافرش به موسیقی و دانش گستردهاش در این حوزه. اگر این جوان بیست و چند ساله نبود ارتباط با چهرههایی که از آنها مصاحبه گرفتیم ممکن نبود و اگر او نبود این مستند از پشتوانه پژوهشی محروم بود.
و اما سوال آخر، یک سوال از زندگی شخصی شما است؛ اکنون دیگر چند سالی هست که حمید میرحسینی و سمیرا شیخ مظفری به عنوان یک زوج هنری همکار شناخته میشوند، میخواهم بدانم از این وضعیت زندگی راضی هستید؟
به نظرم بهتر از این ممکن نیست. بد نیست بگویم من قبل از ازدواج با شناختی که از خودم داشتم همیشه فکر میکردم باید با خانمی زندگی کنم که داخل گود هنر باشد، تا مرا و شرایط مرا درک کند، به خاطر همین دوست داشتم و سعی کردم که با یک خانم هنرمند ازدواج کنم.
حالا همان وضعیت مطلوب را دارم، ما از صبح که از خواب برمیخیزیم تا شب که میخوابیم بیشتر حرفها و دغدغههامان مربوط به فیلم و عکس و نقاشی و موسیقی از این قبیل موضوعات است.
ارتباط ما همواره از همین نوع است باور کنید اوقاتی را که جز این باشد خیلی به یاد ندارم. این وضعیت به کارمان خیلی کمک کرده. در هر فیلمی که میسازیم همه کارهای پیشتولید و تولید و برنامهریزی را سمیرا انجام میدهد و کارهای فنی را من انجام میدهم. تصور اینکه اگر همسرم هنرمند نبود چه میشد برایم غیر ممکن و پر از مشکل
است.
در مقابل میدانید که سمیرا عکاس و نقاش است و من در این حوزهها به عنوان مشاور و برنامهریز به او کمک میکنم. که کتاب عکسش را دربیاورد و نمایشگاه نقاشی بگذارد. خدا را شکر به هم انرژی میدهیم و همدیگر را تشویق میکنیم و امیدواریم این وضعیت تا همیشهی خدا همواره ادامه پیدا کند و پایدار باشد.
***
سمیرا شیخ مظفری، نقاش ، عکاس و مدیر تولید سینما:
به شیوه خودم زندگی می کنم
مشکلات کار را به خانه نمیآوریم
سمیرا شیخ مظفری هنرمند نقاش، عکاس و به عنوان مدیر تولید، همکار همسرش، حمید میرحسینی است. سمیرا شیخ مظفری در دانشگاه هنر کرمان نقاشی خوانده و عکاسی را هم نزد مظفر طاهری آموخته است. علاوه بر این پیشینه، درحال حاضر نیز به فیلمسازی در کنار همسرش مشغول است. با این مقدمه در حاشیه گفت و گو با حمید میرحسینی کنجکاو شدم از خانم شیخ مظفری بپرسم آیا از همکاری با همسرش راضی است؟
سمیرا شیخ مظفری میگوید: «من فکر میکنم کسی که با هنر درگیر است با من هم عقیده است که هنر یک مجموعه است. و هر هنرمندی چنانچه در یک رشته فعال باشد در صورتیکه مهارت ابزاری یک رشته ی هنری دیگر را هم به دست آورد میتواند در آن رشته هم فعال باشد.»
این بانوی نقاش، هنر نقاشی را با سینما و عکاسی مقایسه میکند و ادامه میدهد: «به عنوان مثال در نقاشی ریتم مهم است، کادر مهم است، رنگ مهم است و موسیقی هم مهم است و این فاکتورها دقیقا در فیلم و عکس هم مهم است.»
او ادامه میدهد: «از سویی دیگر من به سینما از دوران دبیرستان و قبل از آشنایی با حمید علاقهمند بودم و از همان زمان یک فیلمبین حرفهای بودم و بنابر همین سابقه بعد از ازدواج با حمید نیز، نه تنها از اینکه او به حرفهی سینما و فیلمسازی مشغول بود، معذب نشدم، بلکه در ادامهی علایق خودم حرکت کردم.»
مدیر تولید مافه اضافه میکند: «ممکن است با هم در فیلم دیدن سلیقهی مشترک نداشته باشیم، اما در اصل سینمادوستی با یکدیگر همسلیقه هستیم.»
او در پاسخ به این سوال که جدای از همکاری، آیا به عنوان یک زوج هنری از زندگی خود راضی است یا نه، میگوید: «متاسفانه در فرهنگ سنتی ما زن همواره نقش دوم را دارد و حتی اگر قرار است کاری انجام بدهد جامعه به او کارهایی را توصیه میکند که مورد تایید فرهنگ سنتی است؛ مثل معلمی.»
سمیرا شیخ مظفری ادامه میدهد: «من اما همیشه به شیوهی خودم زندگی کردهام و سعی کردهام معیارهای خودم را دنبال کنم و از هیچ تجربهای نترسیدهام.»
او با اشاره به مشکلات احتمالی در هرنوع همکاری اظهار میدارد: «ما دو نفر هم به عنوان یک زوج که در یک کار هنری با هم همکار هستیم، طبیعی است که ممکن است با مشکلات و سختیهایی درگیر باشیم، اما هر دوی ما به این نتیجه رسیدهایم که کار و مشکلاتش را پشت در خانه بگذاریم و در خانه با هم دوست باشیم.»
خانم شیخ مظفری میگوید: «ادعای حمید را تایید میکنم، من هم از زندگی مشترکمان راضی هستم.»