یکسال دیگر با استقامت گذشت
محمد لطیفکار – تا نوروز ۹۷ چند روزی بیشتر نمانده است. بدون اینکه طعم هوای سرد و بارش را تجربه کنیم، هوا رو به گرمی میرود و بهار از راه میرسد. برای ما که هر روز خبرهای خشکسالی را دنبال میکنیم، این اتفاق خوشایند نیست، و میتوانم بگویم نگران کننده است. اما در یادداشت آخرسال دلم نمیخواهد با این نالهکردن و هشدار دادن سال را به انتها برسانم و دفتر آخرین شمارهی استقامت را ببندیم.
در حالیکه به اول فروردین ماه چند روز بیشتر نمانده؛ دلم رضا نمیدهد در آخرین شماره که عطر بهار در فضا پیچیده است، بازهم از چالشهای اجتماعی و بحثهای پر مناقشه چیزی بنویسم. حتی هفتهی پیش به دوستان تحریریه توصیه کردم در آخرین شمارهی استقامت دور این مباحث را خط بکشند و اگر میتوانند بهاریه و دلنوشته را فراموش نکنند. دلم میخواهد دستکم آخرین شماره به سیاق طبیعت در این روزها جامهی شادی به تن کند.
حس میکنم همینکه در یکسال گذشته دهها بار در مورد ریزگردها، خشکسالی، بیکاری و اشتغال، گرانی کاغذ، حاشیهنشینی، آسیبهای اجتماعی، دردسر پروژههای شهری، چالشهای حوزه میراث و گردشگری و دهها سوژهی دیگر در مورد مسائل فرهنگی و هنری و نیز کمبودهای این حوزه مطلب نوشتهایم کفایت میکند و حالا که به انتهای سال رسیدهایم بهتر است چند صباحی دم فروبندیم تا سال ۹۷ از را برسد، و دو باره بعد از تعطیلات یک یاعلی بگوییم شاید فرجی بشود. خدا را چه دیدی؛ شاید پیشانی سال جدید بلند باشد و باران رحمت بر همهی این خشکیها ببارد.
اگر عمری باقی بود سال آینده همچنان با تلاشهای رسانهای همکارانم در خدمت خواهم بود. چون بنا را براین گذاشتهام در این یادداشت چیزی از مشکلات نگویم؛ در مورد روزگار اندوهبار روزنامهنگاری هم چیزی نمیگویم؛ و در این مورد هم امید به بهبود فضا و شرایط رسانهای استان و کشور میبندم. به جد معتقدم شرایط روزنامهنگاری درهمه جای دنیا به وضعیت اجتماعی و اقتصادی آن جامعه وابسته است. این دو به هیچوجه از هم جداشدنی نیستند. اگر قرار است در جامعهای اوضاع متحول بشود، این اتفاق نمیافتد مگر اینکه در این عزم راسخ، جای درستی برای رسانه در نظر بگیریم. بهعکس، آنها که فکر میکنند در یک جامعهی عقبمانده هم میتوانند رسانهی خوب و حرفهای منتشر کنند، میگویم خیال و اندیشهی باطلی در سر میپرورانند. این مطلب را هم مثل سوژههای بالا فعلا ادامه نمیدهم.
بهار که از راه میرسد، درختان متحول میشوند و رنگ زندگی در وجودشان متجلی میگردد. به نظر میرسد انسان هم جدا از این گردونهی طبیعی نیست. در این ایام اغلب حسی ویژه در وجود انسان شعله میکشد. سرشار از انرژی و امید میشویم. بهنظر من این امید را نباید از جنس خیالات واهی و بیثمر دانست. مهم این است که وقتی به این ضیافت و خیالات تازه دعوت میشویم چقدر این آمادگی در شعورمان نهادینه باشد. به بیان دیگر؛ این امید زمانی کارساز است که خودمان هم ارادهی تغییر و تحول داشته باشیم.
در این روزهای آخرسال، یکی از عادتهای رایج هم این است که برگردیم و به راههای رفته بنگریم. در مورد استقامت من گاه به گاه با ورق زدن آرشیو سالیانه اینکار را انجام میدهم. تمام نشریه را پر از شور و شوق و خستگی همکاران ارجمندم در تحریریهی استقامت، در امور فنی و هنری و مالی و بازرگانی میبینم. به همهی این عزیزان خسته نباشید میگویم. بهطور ویژه از همراه و دوست همیشگی خودم آقای مهدی محبیکرمانی قدردانی میکنم و بر بانی و موسس این نهاد فرهنگی پرافتخار، حاج سیدمهدی نعمتاللهزاده ماهانی درود میفرستم، و برای سلامتی او که در آستانهی ۹۸ سالگی است، دست به دعا برمیدارم.