آینده نامعلوم هنرمندان
رضا شمسی – مراسم اختتامیه دوازدهمین دوره از جشنوارهای با عنوان تجلیل از کارآفرینان برتر استان کرمان در سالن اجتماعات اتاق بازرگانی برگزار شد.
در این مراسم اعلام شد که از مجموع ۲۳۷ طرح شرکت یافته در جشنواره، ۱۴ طرح برگزیده شدند که شامل ۷ طرح خدماتی، ۵ طرح صنعتی و ۲ طرح در بخش کشاورزی بودند.
متاسفانه در این جشنواره نه تنها در بین ۱۴ طرح برگزیده هیچ کارآفرینی در حوزهی فرهنگ و هنر نبود که در بین ۲۳۷ طرح شرکت کننده در جشنواره نیز ردپای هیچ کارآفرینی نبود که دغدغه فرهنگی یا هنری داشته باشد.
در این مراسم معاون توسعه، مدیریت و منابع انسانی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیز حضور داشت که در بخشهایی از سخنان خود گفت: «شناسایی ظرفیتها و توانمندیهای بالقوه منابع انسانی، تقویت خلاقیت، خودباوری و نوآوری، حفظ و نگهداشت استعدادهای انسانی، کشف استعدادهای سخت افزاری و نرم فزاری و ایجاد ارتباط بین استعدادهای انسانی، محیطی و جغرافیایی از مهمترین اولویتهای دولت در حمایت از کارآفرینان کشور است.»
آقای بازوند در بخش دیگری از سخنان خود در همین جلسه اظهار داشت: «بنا داریم با ایجاد ۱۰ رستهی شغلی جدید در سطح استان، به ایجاد اشتغال ۷۰ هزار نفر بهصورت مستقیم کمک کنیم که این اشتغال از طریق توسعهی فعالیتهای گردشگری، تولید نرمافزار و سختافزار در حوزههای تکنولوژی و کامپیوتر، توسعه کشت گیاهان دارویی با اولویت حنا، زیره و گل محمدی، تولید فرآوردههای پسته، خرما و گردو، توسعه زیرساختهای حمل و نقل و توسعه صنایع دستی و سنگهای زینتی ایجاد خواهد
شد.»
اگر سخنان معاون محترم وزیر را مرور کنیم، درمییابیم که متاسفانه هیچ هنرمند و هیچ فعال فرهنگی دیگری هم نمیتواند در اولویتهای فوق، آیندهی خود را ترسیم کند و نیز هم نمیتواند به رستههای اعلام شدهی مورد حمایت برای آیندهی شغلی خود دل ببندد. در این رستهها که با ظرافت هرچه تمامتر حتی «توسعه کشت گیاهان دارویی با اولویت حنا» مد نظر قرار گرفته، هیچ رستهی هنری و فرهنگی اما جای ندارد.
باید سخنهای بسیار را گذاشت و گذشت. تنها در حاشیهی آنچه تا کنون نوشتم ۲ نکته را متذکر میشوم:
۱- مسلما هیچکس از جمله بندهی نگارنده نیز این انتظار را ندارد که در مسابقهی کارآفرینی که شاخص برتری در آن شاخصهای اقتصادی است، یک کارآفرین فعال در حوزهی هنر و فرهنگ بتواند مسابقه را ببرد. چنین فرضی محال است، هر کدام از آنها اگر بتواند تنها گلیم خود را بگیرد که آب نبرد، منتهای موفقیت به حساب میآید. بلکه سخن از عدم بینش کسانی است که میتوانند یک جامعهی شهری را بدون هنرمندان و دیگر اصحاب فرهنگ متصور شوند! یعنی به نظر نمیرسد آیندهی شغلی هنرمندان و دیگر فعالان عرصهی فرهنگ در ذهن مسولانی که کارآفرینی بخشی از وظیفهی سازمانی آنها است اصولا محلی از اعراب داشته باشد. که البته این قیاس از نوع قیاس جزء از کل است یعنی این مقوله در ذهن هیچ مسوول دیگری هم محلی از اعراب ندارد.
۲- ایضا به نظر میرسد هیچکدام از هنرمندان و فعالان فرهنگی بدون شغل و بدون آیندهی شغلی نیز دغدغهای برای تامین معاش خود در آیندهی پیش رو ندارند، که اگر جز این بود لااقل برای تقویت مجامع صنفی خود از قبیل «خانه هنرمندان استان کرمان» میکوشیدند. تا در این وانفسای بیهنری و بیفرهنگی لااقل خودشان برای استیفای حق خودشان بکوشند.
باری؛ مسلما نگارندهی این سطور نه با مقولهی کارآفرینی میانهای دارد و نه از علم اقتصاد بهرهای برده است، اما تا این حد را به یقین میداند که اگر در جامعهی آینده برای هنرمندان و هرکدام دیگر از اهالی فرهنگ راهی برای تامین معاش نباشد، زیبایی و عاطفه انسانی نیز در آن جامعه و در آن روز جایی نخواهد داشت.